فرهنگ ، تاریخ ایران و جهان

مطالبی در سبک زندگی ، تاریخ ، فرهنگ و تمدن ایران و جهان

فرهنگ ، تاریخ ایران و جهان

مطالبی در سبک زندگی ، تاریخ ، فرهنگ و تمدن ایران و جهان

طبقه بندی موضوعی

۴ مطلب در بهمن ۱۴۰۲ ثبت شده است

قبیله عاد در سرزمین احقاف[1] بین یمن و عمان، روزگارى متمادى در زندگى سرشار از خوشى و نعمت به‌سرمى‌بردند. خدا نعمتهاى فراوان و برکات زیادى به آنان عطا کرده بود، این قوم در آنجا قناتها حفر کردند، زمین را زراعت و باغهایى ایجاد کردند و کاخهایى محکم بنا نمودند. یکى از نعمتهایى که این قوم از آن برخوردار بودند. اندامهایى نیرومند و هیکل‌هایى تنومند و مقاوم بود. خدا به این ملت نعمتهاى فراوانى عطا کرده بود که کمتر قومى از آن برخوردار بود، ولى این مردم به مبدأ آفرینش و بخشنده این نعمتها فکر نکردند تا او را بشناسند، و به جاى سپاس و حق‌شناسى خداى یگانه، تنها به این نتیجه رسیدند که بتهایى را انتخاب و آنها را معبود خویش قرار دهند. آنها در پیشگاه این خدایان تواضع مى‌کردند و صورتهاى خود را

به خاک مى‌ساییدند. هرگاه به نعمتى دست مى‌یافتند، براى شکرگزارى نزد همین بتها مى‌شتافتند و به هنگام گرفتارى و بیمارى از همین موجودات بى‌جان استمداد و کمک مى‌طلبیدند.

دیرى نپایید که سنگدلى و رذایل اخلاق نیز بر تیرگى بت‌پرستى آنها افزوده گشت، نیرومند ضعیف را ذلیل خود ساخت و بزرگ بر کوچک غضب کرد. خدا براى راهنمایى نیرومندان و حمایت از ضعیفان و زدودن تیرگى جهالت از روح مردم و پاکسازى نفوس و آگاهى قوم از حقایق جهان، اراده کرد پیغمبرى از میان آنان بر ایشان برانگیزد که با زبان آنان سخن بگوید، با روش آنان برایشان حرف بزند، آنان را به‌سوى خداى یگانه راهنمایى نماید و به آنان بفهماند که عبادت بتها سفیهانه است و این نیز نمونه‌اى از رحم و لطف الهى به بندگانش بود.

هود که از نظر شرافت خانوادگى و محاسن اخلاق و حلم و بردبارى در میان قوم خود ممتاز بود، براى رسالت از میان این قوم بت‌پرست برگزیده شد، تا امین رسالت و صاحب دعوت خدا باشد، شاید افکار گمراه آنان را به راه راست هدایت کند و فساد اخلاقى ایشان را برطرف سازد.

هود علیه السّلام به وظیفه خود قیام کرد و براى رسالت خویش مهیا گشت و همانند دیگر صاحبان دعوت و شریعت، خود را به سلاح بلاغت، حلم و سعۀ‌صدر و پشتکار مسلح کرد. هود با عزمى که کوهها را منهدم و حلمى که جاهلین نادان را شکست مى‌داد، به‌پاخاست و قیام کرد و به مخالفت با بتهایشان پرداخت و عبادتشان را[2]بى‌فایده و از روى جهل و نادانى دانست.

هود علیه السّلام به قوم خویش گفت: مردم! این سنگ‌هایى که تراشیده‌اید و آنها را عبادت مى‌کنید و به آن پناه مى‌برید چیست‌؟ ضرر و نفع این کار کدام است‌؟ این بتها که براى شما نفعى ندارند و فسادى را از شما برطرف نمى‌سازند، این کار شما علامت کوته‌فکرى و ضعف شأن و شخصیت و غفلت شما است. براى شما خدایى است یکتا و شایسته پرستش و پروردگارى است لایق بندگى و خضوع و او همان کسى است که شما را بوجود آورده و روزى داده است، اوست که شما را آفریده و روزى شما را ازاین جهان مى‌برد. اوست که در روى زمین به شما قدرت داده، زراعت شما را مى‌رویاند و به شما کالبدى نیرومند براى فعالیت روى زمین عطا کرده است و گوسفندان و حیوانات را به شما ارزانى داشته و از عزت و شوکت برخوردارتان ساخته. به این خدا ایمان آورید و هوشیار باشید که چشم از حق نپوشید و با خداى یکتا، عناد و دشمنى نورزید که در این صورت ممکن است همان عذاب نوح متوجه شما گردد، هنوز از سرگذشت قوم نوح و عذابى که متوجه آنان شد زمان زیادى نگذشته و شما آن را بخاطر دارید![3]

 

 


[1] سرزمین احقاف اکنون شنزارى لم یزرع و غیر قابل سکونت است.

[2] جادالمولی، محمد احمد، قصه‌های قرآن، صفحه: ۴۵، پژواک اندیشه، قم - ایران، 1380 ه.ش.

[3] جادالمولی، محمد احمد، قصه‌های قرآن، صفحه: ۴۶، پژواک اندیشه، قم - ایران، 1380 ه.ش.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ بهمن ۰۲ ، ۱۱:۳۴
محمد مهدی حبیبی

از میان روش‏هاى عام تربیتى مى‏توان به الگوسازى، عبرت ‏آموزى، موعظه، نصیحت، تشویق و تنبیه اشاره کرد.

الف) الگوسازى‏

تأثیرگذارى رفتار والدین و مربیان بر کودکان انکارناپذیر است؛ زیرا شخصیت کودکان در سال‏هاى نخست زندگى بر پایه الگوگیرى از والدین و مربیان ساخته و پرداخته مى‏شود. پس از دوره کودکى، افراد از دوستان، شخصیت‏هاى معروف اجتماعى، فرهنگى و هنرى الگو مى‏گیرند. ازاین‏رو، روش الگویى نافذترین و مؤثرترین روش تربیتى است و والدین و مربیان باید بکوشند با رفتار مطلوب و سازنده خود متربیان را خوب تربیت کنند.

ب) ایجاد بینش صحیح‏

محقق و فاضل اندیشمند، احمد نراقى بسیارى از رفتارهاى نابهنجار غیراخلاقى، غیردینى و وسوسه‏هاى شیطانى را ناشى از عدم بینش صحیح و کافى متربى از مسایل اعتقادى، فکرى، اخلاقى و رفتارها، انگیزه‏ها و عوارض آنها مى‏داند و معتقد است که با بینش و شناخت درست مى‏توان متربى را تربیت کرد و اخلاق وى را تصحیح نمود. محقق و فاضل نراقى براى ایجاد بینش صحیح در متربى توصیه مى‏کند که مربى به‏ امور زیر بپردازد:

* آگاه کردن متربى و واداشتن وى به اندیشیدن در آیات و احادیثى که در مدح و ذم صفات و رفتارها و نتایج آنها بیان شده است؛

* شناساندن فضایل و رذایل و حسن و قبح رفتارها تا جایى که متربى، درست را از نادرست، بد را از نیک و زشت را از زیبا تشخیص دهد؛

* بیان علت رفتارهاى ناخواسته متربى تا به درک درستى از آنچه انجام داده است برسد و در آینده از بروز چنین رفتارهاى ناخواسته‏اى پیشگیرى کند.[1]

ج) تقویت نفس‏

ضعف و زبونى نفس و احساس ناتوانى و اضطراب در خود، باعث رفتارهاى ضداخلاقى مى‏شود. ازاین‏رو تقویت نفس متربى بسیار مهم است. فاضل نراقى به مربیان توصیه مى‏کند براى تقویت نفس متربى، برنامه‏ریزى کنند و اراده وى را نیرومند سازند و قدرت تحکم وى را بالا برند تا با احساس عزت، صداقت و قدرت بتوانند در برابر محرک‏هاى ضداخلاقى و تربیتى مقاومت نماید و بدون هیچگونه ضعف و سستى به سوى اهداف عالى تربیتى گام بردارد.[2]

د) پیراستن و آراستن‏

محقق نراقى به این نکته تصریح دارد، انسانى که صفات مذموم و عملکردهاى ضداخلاقى دارد، نمى‏تواند به کمالات و فضایل آراسته گردد مگر آنکه از آن صفات پیراسته و رفتارش اصلاح شود.[3]

و) عبرت آموزى‏

عبرت‏ آموزى از قوانین و سنت‏هاى تکوینى آغاز مى‏شود و به آثار پیشینیان، یاد و خاطره و رخدادهاى مربوط به آنان منتهى مى‏ گردد.[4] عبرت‏ آموزى بیش از هر روش دیگرى در فرایند تربیت راهگشاست.

ه-) موعظه و نصیحت‏

روش موعظه از دیرباز مورد استفاده اولیا، مربیان و معلمان بوده است،[5] ولى در استفاده از این ابزار باید دقت زیادى داشت. موعظه و نصیحت زیاد نه تنها راهگشا نیست، بلکه گاهى نتایج عکس دارد.

ى) تشویق و تنبیه‏

تشویق و تنبیه از روش‏هاى اصلى در تعلیم و تربیت، است. با به کارگیرى این روش بین درستکار و بدکردار تفاوت گذاشته مى‏شود که این خود آثار بسیار مفیدى در جان و روح متربى دارد.[6]

والدین مى‏توانند با تهیه وسایل (مثل سجاده، تسبیح، قبله‏نما و ...)، تمرین رفتارهاى دینى، حضور در محافل مذهبى، ارتباط با افراد و خانواده‏هاى متدین، الگودهى مناسب به فرزندان و تشویق و تحسین فرزندان نسبت به انجام امور دینى، به تثبیت این رفتارها در فرزند خود کمک کنند.[7]

 

 

 


[1] ( 1). احمد نراقى، معراج السعادة، صص 129- 124.

[2] ( 2). ر. ک: جامع السعادة، ص 15.

[3] ( 3). همان، ص 10.

[4] ( 4). آراى دانشمندان مسلمان در تعلیم و تربیت و مبانى آن، ص 57.

[5] ( 1). همان، ص 59.

[6] ( 2). همان، ص 61.

[7] جمعى از پژوهشگران، فصلنامه تخصصى طهورا - قم، چاپ: اول.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ بهمن ۰۲ ، ۱۱:۳۱
محمد مهدی حبیبی

الف) حسن خلق‏

اخلاق نیکو و پسندیده از ممتازترین صفاتى است که والدین در امر تربیت باید بدان متصف گردند؛ چراکه سرشت و طبیعت کودک آنچنان پاک و معصوم است که نیازى به اجبار و تحمیل از جانب مربى (والدین) ندارد. نیکویى اخلاق در امر تعلیم و تربیت باعث مى‏شود که کودک جذب والدین شده و سخنان آنان را با جان و دل گوش دهد و بپذیرد: «وقل لعبادی یقولوا التی هی احسن؛[1] به بندگان من بگو که با یکدیگر به بهترین وجه سخن بگویند».

پیامبر اکرم (ص) مى‏فرماید: «انما بعثت لاتمم حسن الاخلاق‏؛[2] من فقط مبعوث شدم تا اخلاق نیکو را تکمیل کنم»؛ و «اکمل المؤمنین ایمانا احسنهم خلقا؛[3] مؤمنانى که‏ اخلاقشان نیکو باشد، ایمانشان کامل‏تر است».

ب) تواضع و فروتنى‏

«واخفض جناحک للمومنین‏؛[4] در برابر مؤمنان فروتن باش»؛ «ولاتمش فی الارض مرحا؛[5] و به خودپسندى بر زمین راه مرو».

یکى از صفات برجسته مربى تواضع و فروتنى اوست. تواضع صفتى است میان تکبر و ذلت؛ والدین نباید خود را بزرگ شمرده و بر فرزندان فخرفروشى کنند یا آنچنان خود را کوچک و حقیر شمرده که نفس خود را ذلیل سازند. رفتار و گفتار والدین باید در ضمن حفظ عزت نفس، فروتنى آنها را نشان دهد. تواضع نه تنها بر احترام و عزت نفس والدین نزد فرزندان مى‏افزاید، بلکه این صفت ارزنده را نیز به آنان مى‏آموزد.[6]

با رعایت این اصل والا والدین مى‏توانند تمام مفاهیم اخلاقى و تربیتى را در فطرت و وجدان پاک نوجوان نهادینه نمایند به طورى که جایى براى فراموشى و نسیان آن نباشد. فروتنى در مقابل فرزندان، آنان را به انسانى که زمینه فراگیرى هر چیزى را خواهند داشت، تبدیل مى‏کند و چه چیزى مى‏تواند بالاتر از تربیت دینى باشد؟

ج) برخورد با چهره گشاده‏

چهره گشاده و با تبسم، قلب و دل هر انسان سختى را نرم مى‏کند. والدین هوشیار تحت هیچ شرایطى از عملکرد فرزندشان چهره در هم نمى‏کشند، مگر در مواردى اندک: «واذا جاءک الذین یومنون بایاتنا فقل سلام علیکم‏؛[7] و چون ایمان آوردند به آیات نزد تو آمدند، بگو سلام برشما».

امام على (ع) مى‏فرماید: «البشاشه حباله الموده‏؛[8] گشاده‏رویى رشته دوستى است»؛ و در جایى دیگر فرموده است: «البشاشه فخ الموده‏؛[9] خوشرویى دام دوستى است».

د) نرمى و لطافت در گفتار

خداوند در قرآن کریم مى‏فرماید: «وَقُولُوا للِنّاسِ حُسنَا؛[10] و با مردم به نیکى سخن بگویید». رسول خدا (ص) در این‏باره مى‏فرماید: «لینوا لمن تعلمون و لمن تتعلمون منه‏؛[11] نسبت به‏ شاگرد و استاد خود نرم‏خو باشید».

ه-) صبر و بردبارى‏

روشن است که پیشه کردن صبر و بردبارى، اساس تعلیم و تربیت دینى است: «واصبِر عَلی ما یَقُولُونَ واهجُرهُم هَجراً جَمیلًا؛[12] و بر آنچه مى‏گویند، صبر کن و به وجهى پسندیده از ایشان دورى جوى»؛ «فَاصبِر عَلی ما یَقُولُونَ وسَبِّح بِحَمدِ رَبِّکَ‏؛[13] و بر آنچه مى‏گویند پایدارى کن و در ستایش بر پروردگارت تسبیح گوى».

و) خوب شنیدن‏

والدین شایسته، به سخنان کودکان خوب گوش مى‏دهند و هرگز سخنان آنان را قطع نمى‏کنند؛ زیرا بهترین زمان براى برقرارى ارتباطى سالم با کودک زمانى است که وى صحبت مى‏کند: «فبشِّر عبادالّذین یستمعون القول فیتبّعون احسَنه؛[14] بندگانم را بشارت ده، آنان که به سخن گوش فرا مى‏دهند و بهترین آنان را انتخاب مى‏کنند».

ط) محبت و برخورد صریح و قاطعانه‏

بهترین نوع رابطه، رابطه‏اى است که بر اساس محبت شکل گیرید. خداوند در قرآن سخن خویش را با محبت و ابراز آن آغاز نموده است: «بسم الله الرحمن الرحیم».

زبان ارتباطى با انسان‏ها به ویژه کودکان، زبان محبت است. هنگامى که والدین با تمام وجود به فرزندان خویش محبت مى‏ورزند، به این معناست که سخنان او را با جان و دل مى‏شنوند و این امر موجب اعتماد و حرف شنوى کودک از والدین مى‏شود.[15]

محبت ضرورى‏ترین اصل در تربیت اسلامى است و روایات زیادى بر این اصل تأکید دارد. در روایتى از پیامبر اکرم (ص) نقل شده است: «فرزندان خود را ببوسید که براى هر بوسه درجه‏اى از بهشت به شما خواهند داد»[16] و نیز در پاره‏اى از روایات آمده است: «نگاه مهرانگیز پدر و مادر به فرزند عبادت است».[17][18]

 

 

 


[1] ( 3). اسراء: 53

[2] ( 4). علاءالدین على متقى و ابن حسام الدین هندى، کنزل العمال فى السنن الاقوال والافعال، ح 5218.

[3] ( 5). بحارالانوار، ج 71، ص 389.

[4] ( 1). حجر: 88

[5] ( 2). لقمان: 18

[6] ( 3). آراء دانشمندان مسلمان تعلیم و تربیت و مبانى آن، ج 2، صص 65- 64[ با اندکى تغییر].

[7] ( 4). انعام: 54

[8] ( 5). بحارالانوار، ج 69، ص 409.

[9] ( 6). همان، ج 78، ص 39.

[10] ( 7). بقره: 83

[11] ( 8). زین الدین احمد العاملى( الشهید الثانى)، منیة المرید، ص 9.

[12] ( 1). مزمل: 10

[13] ( 2). ق: 39

[14] ( 3). زمر: 17 و 18

[15] ( 4). تربیت فرزند، ج 1، ص 88.

[16] ( 5). مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج 15، ص 107.

[17] ( 6). حسن بن فضل طبرسى، مکارم الاخلاق، ص 231.

[18] جمعى از پژوهشگران، فصلنامه تخصصى طهورا - قم، چاپ: اول.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ بهمن ۰۲ ، ۱۱:۲۹
محمد مهدی حبیبی

حکمت بالغۀ خداوند که نعمت وجود را به مخلوقاتش عطا فرمود، چنین اقتضا مى‌کند که در آنها ویژگیها و صفات مخصوصى به ودیعه بگذارد و آنها را شایستۀ انجام وظایفى کند که براى انجام آن آفریده شده‌اند.

... رَبُّنَا الَّذِی أَعْطىٰ کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدىٰ«خداى ما آن کسى است که همۀ موجودات عالم را نعمت وجود بخشیده، سپس به راه کمالش هدایت کرده است.»[1]سَبِّحِ اسْمَ رَبِّکَ الْأَعْلَى اَلَّذِی خَلَقَ فَسَوّٰى وَ الَّذِی قَدَّرَ فَهَدىٰ«(اى پیامبر) به نام خداى خود که برتر و بالاتر از همۀ موجودات است به تسبیح و ستایش مشغول باش. آن خدایى که عالم را آفرید و همه را به حد کمال خود رسانید. و آن خدایى که هر چیز را قدر و اندازه داد و به راه کمالش هدایت نمود.»[2] انگیزه‌هاى فیزیولوژیک از ویژگیهاى مهمى است که خداوند در سرشت وجود حیوان و انسان به ودیعه نهاده است. این انگیزه‌ها دو نوع هستند. یکى از آنها براى بقاى فرد، و دیگرى براى بقاى نوع ضرورى است.

کارهاى فیزیولوژیک در حیوان و انسان، در نهایت، به انجام وظیفۀ مهم بیولوژیک منجر مى‌شود. این فعل و انفعالات فیزیولوژیک نیازهاى بدن را تأمین مى‌کند و به جبران عوارضى مانند نقص عضو یا کمبود مواد شیمیایى مى‌پردازد که گاهى در بدن به وجود مى‌آید، و در برابر هر نوع اختلال یا اضطراب و عدم تعادل، مقاومت مى‌کند. اساسا انگیزه‌هاى فیزیولوژیک همواره به اندازه‌اى معیّن، آن توازن حیاتى را که براى حفظ و بقاى وجود انسان لازم است، حفظ مى‌کنند. مثلا وقتى در اثر کمبود غذا در خون یا کمبود آب در بافتهاى بدن اختلالى در توازن آن به وجود مى‌آید و یا، حرارت یا برودت بدن از درجه‌اى معین فراتر مى‌رود و یا خستگى، از مقدارى معیّن مى‌گذرد، بلافاصله عوامل معیّنى براى بازگرداندن حالت سابق به بدن به کار مى‌افتند و فرد را به انجام فعالیتهاى لازم وامى‌دارند.

تحقیقات جدید فیزیولوژیک روشن کرده است[3] که در بدن انسان و حیوان نوعى تمایل طبیعى نسبت به حفظ توازن در درجه‌اى ثابت وجود دارد، طورى که اگر این توازن مختل شود عاملى در او برانگیخته مى‌شود که به انجام فعالیّت هماهنگ‌سازى براى بازگرداندن بدن به حالت توازن سابق وادارش مى‌کند. این فعّالیّت هماهنگ‌سازى، گاهى تنها بر اساس یک عمل فیزیولوژیک و بدون دخالت ارادۀ انسان صورت[4]مى‌پذیرد. مانند ریزش عرق از بدن به هنگام بالا رفتن درجۀ حرارت، که این کار خود به خود به دلیل تبخیر عرق، درجۀ حرارت بدن را پایین مى‌آورد یا وقتى که یک شىء خارجى وارد چشم و زیر مژه‌هاى آن مى‌شود، بدون اراده اشک جریان مى‌یابد و همین اشک، چشم را از آسیب خارجى حفظ مى‌کند. گاهى این فعالیت توافقى با انجام یک کوشش ارادى مشخص توسط فرد انجام مى‌گیرد، مانند خوردن غذا هنگام گرسنگى و یا نوشیدن آب در حالت تشنگى.

همین نظریۀ «توازن» حیاتى را که اخیرا توسط دانشمندان کشف شده قرآن کریم در چهارده قرن پیش بیان کرده است؛ آنجا که مى‌فرماید:

وَ الْأَرْضَ مَدَدْنٰاهٰا وَ أَلْقَیْنٰا فِیهٰا رَوٰاسِیَ وَ أَنْبَتْنٰا فِیهٰا مِنْ کُلِّ شَیْءٍ مَوْزُونٍ«و زمین را گسترانیدیم و در آن کوههاى عظیم بر نهادیم و از آن، هر چیز را مناسب و موافق حکمت و عنایت برویانیدیم.»[5]... وَ خَلَقَ کُلَّ شَیْءٍ فَقَدَّرَهُ تَقْدِیراً«... و (خداوند) همه چیز را آفرید آن‌گاه آن را در اندازه‌اى معیّن قرار داد.»[6]... وَ کُلُّ شَیْءٍ عِنْدَهُ بِمِقْدٰارٍ«... و هر چیزى در نزد او (خدا) به اندازه است.»[7]إِنّٰا کُلَّ شَیْءٍ خَلَقْنٰاهُ بِقَدَرٍ«ما همه چیز را در اندازه‌اى مشخص آفریدیم.»[8] بنابراین انسان - و همچنین حیوان - با روشى مشخص و حساب‌شده و در اندازه‌اى معیّن آفریده شده است به طورى که از نظر توازن و هماهنگى در اندازه‌اى مشخص قرار دارد و هرگاه این توازن به هم بخورد یک سرى انگیزۀ فیزیولوژیک به کار مى‌افتد و انسان - و نیز حیوان - را به انجام انواع فعالیتهاى هماهنگ‌کننده - که براى برگرداندن حالت توازنى سابق به بدن لازم است - وادار مى‌کند.[9]

 

 


[1] - طه: ۵۰.

[2] - اعلى: ۱-۳.

[3] - این تحقیقات را «والتر کانن» فیزیولوژیست امریکایى انجام داد و در کتابى، زیر عنوان: «حکمت بدن» منتشر کرد. Cannon,W.B.The Wisdom of the body,New york: - Norton,1932.

[4] نجاتی، محمد عثمان، قرآن و روانشناسی، صفحه: ۳۲، آستان قدس رضوی. بنیاد پژوهشهای اسلامى، مشهد مقدس - ایران، 1381 ه.ش.

[5] - حجر: ۱۹.

[6] - فرقان: ۲.

[7] - رعد: ۸.

[8] - قمر: ۴۹.

[9] نجاتی، محمد عثمان، قرآن و روانشناسی، صفحه: ۳۳، آستان قدس رضوی. بنیاد پژوهشهای اسلامى، مشهد مقدس - ایران، 1381 ه.ش.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ بهمن ۰۲ ، ۰۸:۱۲
محمد مهدی حبیبی