استعمار سنتى یا کهن
تسلط قدرتهاى بزرگ با اعمال زور بر حاکمیت کشورهاى کوچک. در گذشته دولتهاى سلطهگر بیشتر از راه فتح نظامى به گسترش خاک خود مىپرداختند و حاکم کشور مستعمره را نیز مستقیماً خود انتخاب مىکردند؛ مانند کشورهاى هند، تونس، الجزایر، مراکش و ... که مستعمره بودند. این نوع استعمار تا پایان جنگ جهانى دوم به شکلى پررنگ ادامه داشت و با بیدارى ملتها از بین رفت.
استعمار نو
در این شیوه، سلطه ظاهرى و تعیین مستقیم حاکم از سوى استعمارگران صورت نمىگیرد. بلکه سلطه به شکل غیر مستقیم است، یعنى زمامداران کشور مستعمره از مردم خود آن سرزمین هستند و ظاهراً کشور، تمام نشانههاى استقلال همچون: مرز مشخص، پرچم مشخص، قانون اساسى و انتخابات را دارد اما در حقیقت، توسط عوامل استعمارى با برنامهها و سیاستهاى آنها اداره مىشود. مانند زمان رضا خان و رژیم طاغوت در ایران.
استعمار فرانو
در این شیوه، ظاهراً قدرتهاى بزرگ، سلطهاى بر کشورهاى دیگر ندارند اما سلطه آنها در حدى است که تصمیمگیرىها و سیاستگذارىهاى دولتهاى دیگر، در تمام عرصههاى اقتصادى، سیاسى، فرهنگى و ... باید در راستاى منافع قدرتهاى سلطه گر شکل گیرد.
استعمارگران در این شیوه با ظاهرى مشروع و با شعارهایى مثل حقوق بشر، ایجاد صلح و امنیت، استقرار دموکراسى و آزادى، از طریق تهاجم وسیع خبرى، تبلیغى، فرهنگى و با استفاده از رسانههاى عمومى به خصوص اینترنت، شبکههاى ماهوارهاى، فیلمهاى سینمایى و ... و به خدمت گرفتن روشنفکران وابسته داخلى و سایر گروههاى همسو، اهداف استعمارى خود را دنبال مىکنند. مقام معظم رهبرى در مورد شکست این روش جدید استعمارى مىفرمایند: «البته این هم به جایى نخواهد رسد، چون چهره استعمار و استکبار، زشتتر از این حرف هاست؛ نمىتواند ظلم و ستمگرى و دد منشى خود را پنهان کند، نمونهاش عراق است.
امروز پرچم حقوق بشر در دست آمریکا و انگلیس و کشورهایى از این قبیل به یک چیز مسخره و خندهآور تبدیل شده است ... امروز دل ملتهاى اسلامى پر از نفرت از آمریکا و مستکبران است».
استکبار
از نظر لغوى یعنى انسان، اظهار بزرگى کند و آنچه را که از او نیست و براى او روا نیست ابراز دارد. بنابر این تعریف، استکبار، وصفى درونى است که مهمترین جلوه آن خود بزرگ بینى و خود را برتر از دیگران دانستن است.
از نظر سیاسى، استکبار، وجود نوعى سلطهگرى، سلطه جویى، بهره کشى فرهنگى، سیاسى و اقتصادى توسط اقلیتى محدود و زورگو و نفعطلب بر خیل عظیم تودههاى محروم مىباشد. منفعتطلبى به هر قیمتىاز جمله ظلم و ستم بر انسانها، به دست آوردن سلطه بر امکانات موجود در سراسر جهان و تصاحب ذخایر ملتهاى دیگر و به چنگ آوردن شریان حیات اقتصادى آنها و همچنین جلوگیرى از پیشرفت ملتهاى مستضعف براى ادامه حیات خویش از جمله ویژگىهاى استکبار است. 11
مقام معظم رهبرى، استکبار را یک دولت نمىدانند بلکه آن را یک مجموعه قدرت مىدانند و از آن به استکبار جهانى و گاه نظام سلطه تعبیر مىکنند که در رأس آنها آمریکا قرار دارد.
ایشان در مورد نظام سلطه و اهداف آنها مىفرمایند: «قدرتهاى مستکبر جهانى و در رأس آنها ایالات متحده آمریکا، براى ملتهاى دیگر، حق حرف زدن و اظهار نظر کردن هم قائل نیستند، هر کارى که براى سیاست خودشان مفید و لازم بدانند ولو به ضرر ملتى یا ملتهایى باشند انجام مىدهند ...، یعنى یک طرف، فشار یک عده قدرتمند است که اگر درصد مسئله هم با هم اختلاف دارند، در تقسیم دنیا به مناطق نفوذ و فشار آوردن بر اکثریت مردم عالم، یک دست هستند و با هم اختلافى ندارند. اگر در تقسیم منابع غارت زده جهان سوم با کشورهاى فقیر، با هم درگیرى دارند- که دارند- اما در اصل غارت منابع و فشار بر روى دولتهایى که مقاومت کنند، با هم هیچ اختلافى ندارند» (بیانات رهبر معظم انقلاب، 13/ 8/ 1371).
همچنین سلطه فرهنگى، اقتصادى و به ویژه سلطه علمى را از جمله ابزارهاى استکبار جهانى براى حفظ سلطه بر ملتها مىدانند و در مورد سلطه علمى مىفرمایند: «آنها مىدانند که علم چقدر در قدرت بخشیدن به یک ملت و یک کشور تأثیر دارد، لذاست که اگر بخواهند نظام سلطه باقى
بماند، باید نگذارند آن بخشى که آنها مایلند سلطهپذیر باشند، داراى علم شوند؛ این یک استراتژى است که برو برگرد ندارد. (1/ 4/ 1383) و ما نمونه بارز این استراتژى را در مورد مسئله انرژى هستهاى کشورمان شاهدیم.[1]
[1] حسن قدوسىزاده، اصطلاحات سیاسى فرهنگى، 1جلد، دفتر نشر معارف - قم.
- ۰ نظر
- ۲۲ تیر ۰۲ ، ۱۲:۲۵