نقش ارتباط در تربیت
یکى از نیازهاى اساسى والدین و معلمان در امر تربیت و پرورش اخلاقى کودکان، برقرارى «ارتباط سالم» با آنهاست. ارتباط صحیح بین پدر و مادر و روابط سالم آنان با کودکان، اولین و مهمترین زمینه رشد و پرورش اخلاقى نونهالان است. بهترین ملاک و معیارى که بر اساس آن تربیت و کیفیت پرورش اخلاقى کودکان را مىتوان مورد ارزیابى و دقت قرار داد، شبکه ارتباطى اعضاى خانواده با یکدیگر است. به همین دلیل، از خانواده به «سیستمى ارتباطى» تعبیر مىشود که سلامت جامعه بازتابى از سلامت آن است.[1]
والدین باید با ایجاد روابطى دوستانه با فرزندان محیطى مناسب براى آنان فراهم آورند تا ویژگىهایى که در فطرت آنها نهادینه شده است به تدریج بروز و پرورش یابد. در برقرارى ارتباط مطلوب با فرزندان باید به احترام و تکریم آنها توجه کرد؛ احترام، رفتار عملى و ذهنى متقابل است که احساس ارزشمندى، رضایت و خشنودى در طرف مقابل ایجاد مىکند. بنابراین، پیامهایى که بین والدین و کودک رد و بدل مىشود نباید به حس مورد احترام بودن والدین یا کودک لطمه زند.
اصول ارتباط درست والدین با فرزندان
نامه سى و یکم نهجالبلاغه مجموعه کاملى از آموزش اصول و روشهاى تعلیم و تربیت است و محورهاى گوناگونى همانند عوامل تربیت، موانع تربیت، اهداف تربیت، پیشنیازهاى تربیت، اقسام تربیت و ... را در بر دارد. در ذیل برخى از اصول ارتباطى که در این خطبه بیان شده است، بررسى مىگردد.[2]
الف) خودشناسى متربى
نخستین گام در فرایند تربیت، دستیابى متربى به خودشناسى، خودیابى و خودسازى است؛ چرا که تقوا هنگامى به دست مىآید که متربى به خودشناسى، خودیابى، شناخت امکانات، محدودیتها و ظرفیتهاى خویش موفق شده باشد و بدنبال آن بکوشد تا به درجه خودسازى رسد. در تربیت علوى، صیانت درونى و رسیدن به تقوى، در گرو داشتن بصیرت و شناخت کافى از ظرفیتها و ویژگىهاى شخصیتى است. ازاینرو، یکى از پیشنیازها و اصول تربیت بهینه، داشتن تصویر و دریافتى روشن از خود، امکانات، قابلیتها، محدودیتها و موانعى است که ممکن است شخص را از رشد و تعالى باز دارد.[3]
ب) برقرارى روابط افقى و همسطحى
رابطه ممکن است به صورت عمودى یعنى، از بالا به پایین و همراه با تحلیل و بهرهگیرى از ابزار قدرت باشد؛ در این موارد مخاطب انگیزهاى براى پذیرش و همسویى ندارد. این نوع رابطه به ویژه در آموزش و تربیت کماثر است. بنابراین، روابط آموزشى و تربیتى باید افقى، متقابل و همراه با درک احساسات، ظرفیت و موقعیت مخاطب باشد. در رابطه عمودى، مربى مىکوشد بر اساس فهم یا انتظارات خود با فراگیر ارتباط برقرار کند، به همین دلیل رفتارى کلیشهاى و همراه با پیشداورى دارد.
امام على (ع) در نامه 31 نهج البلاغه به خوبى از شیوه ارتباط افقى براى برقرارى ارتباط مخاطب استفاده نموده است. در ابتداى نامه، ایشان خود و مخاطبشان را توصیف مىکند و این احساس تفاهم و درک طرفینى را این گونه شروع مى کند:
من الوالد الفان المقر للزمان المدبر للعمر المستسلم للدهر ... الى المولود المؤمل ما لا یدرک السالک سبیل من هلک.[4]
از پدرى فانى، اعتراف دارنده به گذشت زمان، زندگى را پشت سرنهاده، ... به فرزندى امیدوارند که چیزى از او به دست نمىآید، رونده راهى که به نیستى ختم مىشود ....
با این توصیف، حضرت نشان مىدهد که مخاطبش را به خوبى مىشناسد و خود را نیز به گونهاى به مخاطب معرفى مىکند که متربى نقاط افتراق و اشتراک خود را با مربى بداند. در فرایند تربیت، علاوه بر شناخت و پذیرش نقاط اشتراک، که از راه برقرارى ارتباط عاطفى به دست مىآید، شناخت نقاط افتراق نیز تربیت را کیفىتر مىکند. نخستین دریچه ارتباط درست تربیتى هنگامى گشوده مىشود که متربى مطمئن باشد مربى، شاخصهاى شخصیتى او را شناخته است.
از جمله زیبایىها و ظرافتهاى فرمایش امام على (ع) در این نامه این است که ایشان به یکى از ویژگىهاى روانشناختى جوانان اشاره مىکند و مىفرماید: «المومل ما لایدرک؛ جوان شخصیتى است که فضاى روانىاش شهر آرزوها و آرمانهاست».
از دیگر راهکارهاى ایجاد رابطه افقى، ساختن فضاى انس، دوستى و صمیمیت است. امام على (ع) گامهاى ارتباط عاطفى خود را در برخى از بخشهاى این نامه با به کارگیرى واژه «یا بنى» برداشته است. پس مربى زمانى در برقرارى ارتباط با متربى موفق است که بتواند پل ارتباطى تفاهمآمیز و افقى با وى ایجاد کند.
ج) مددرسانى شناختى متربى
براى به دست آوردن اطلاعات دو راه اساسى وجود دارد: روش آزمون و خطا؛ روش بهره گیرى از تجربه و دانش دیگران.
امیرالمؤمنین على (ع) در نامه سى و یکم نهجالبلاغه مىفرماید که عمر جوان و نوجوان عزیزتر از آن است که براى تکرار و تجربه تلخىها صرف شود. یکى از دغدغههایى که مربى باید داشته باشد این است که متربى را از تکرار تک تک تلخىها و شیرینىها و فراز و نشیبها بىنیاز سازد:
أی بنیّ إنِّی و إن لم أکن عمّرت عمر من کان قبْلی فقد نظرت فی أَعمالهم و فکّرت فی أَخبارهم و سرت فی آثارهم حتّى عدت کأَحدهم بل کأنّی بما انتهى إلیّ من أمورهم قد عمِّرت مع أَوَّلهم إلى آخرهم فعرفت صفو ذلک من کدره و نفعه من ضرره فاستخلصت لک من کلِّ أَمرنخیله.
پسرم! درست است که من به اندازه پیشینیان عمر نکردهام، اما در کردار آنها نظر افکندم، و در اخبارشان اندیشیدم و در آثارشان سیر کردم، تا آنجا که گویا یکى از آنان شدهام، بلکه با مطالعهى تاریخ آنان، گویا از اول تا پایان عمرشان با آنان بودهام پس قسمتهاى روشن و شیرین زندگى آنان را از دوران تیرگى شناختم و زندگانى سودمند آنان را با دوران زیانبارش شناسایى کردم، سپس از هر چیزى مهم و ارزشمند آن را و از هر حادثهاى، زیبا و شیرین آن را براى تو برگزیدم و ناشناختههاى آنان را دور کردم.
امداد شناختى مربى زمانى کامل است که خودش اطلاعات را دریافت، بازنگرى و پالایش نماید سپس اطلاعات پالایش و دستهبندى شده را با توجه به ظرفیتهاى شناختى و عاطفى مخاطب در اختیار وى قرار دهد.
امدادرسانى شناختى در تعلیم و تربیت هنگامى به خوبى اجرا مىشود که مربى در نظر متربى حیثیت و منزلتى برتر داشته باشد تا به سبب این احساس اعتماد و اعتبار، از مربى اثر پذیرد. بر این اساس، اصل دوم براى ایجاد ارتباط درست و بهینه با جوانان عبارت است از: ارایه نابترین و پالودهترین اطلاعات و آگاهىها به مخاطب با هدف بىنیازسازى وى، تجربه دوباره تلخىها و شیرینىهایى که مربى و پیشینیان او پشت سر گذاشتهاند.[5][6]
[1] ( 1). تربیت برتر: آنچه والدین و معلمان باید بدانند، ص 9.
[2] ( 2). گروه علوم تربیتى مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى، به کوشش عبدالرضا ضرابى،« تربیت دینى»، مجموعه مقالات تربیتى، ص 224.
[3] ( 1). همان، ص 234.
[4] ( 2). نهج البلاغه، نامه 31، ص 295.
[5] ( 1).« تربیت دینى»، مجموعه مقالات تربیتى، ص 229.
[6] جمعى از پژوهشگران، فصلنامه تخصصى طهورا - قم، چاپ: اول.
- ۰۲/۱۲/۱۳