فرهنگ ، تاریخ ایران و جهان

مطالبی در سبک زندگی ، تاریخ ، فرهنگ و تمدن ایران و جهان

فرهنگ ، تاریخ ایران و جهان

مطالبی در سبک زندگی ، تاریخ ، فرهنگ و تمدن ایران و جهان

طبقه بندی موضوعی

دیگرى از ناخدایان کشور طلا موسوم به اسمیعیل بن ابراهیم بن مرداس داماد اشکنین و معروف به اسمیعیلویه حکایت کرد که در یکى از مسافرت‌هاى کشور طلا نظر به حادثه‌اى که براى کشتى رخ داده بود کشتى را به طرف ساحل نزدیک لامرى راندم و براى توقف در آن مکان لنگر بزرگ کشتى را به دریا انداختم اما دیدم کشتى توقف نکرد و همچنان راه خود را مى‌پیمود، علت را ندانستم. به غواص کشتى گفتم طناب لنگر را گرفته به آب فرو رود و ببیند علت چیست، غواص همینکه خواست به آب فرو رود خرچنگ عظیمى را دید که در زیر آب لنگر کشتى را در چنگال خود گرفته و با آن بازى مى‌کند و کشتى را با خود مى‌برد. به مشاهدۀ این احوال ملوانان کشتى فریاد برآوردند و سنگ‌ها به دریا ریختند تا لنگر را از چنگ حیوان خلاص کرده به طرف دیگر دریا افکندند؛ وزن لنگر متجاوز از ششصد من بود.[1]

 

 


[1] رامهرمزی، بزرگ بن شهریار. مترجم محمد ملک زاده. ، عجایب هند، صفحه: ۶، 1348 ه.ش.، تهران - ایران، بنیاد فرهنگ ایران

  • محمد مهدی حبیبی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی