بحث های تاریخی درباره سلسله آل بویه
مقدمه
با توجه به اهمیت سلسله های ایران آل بویه از جایگاه ویژه ای برخوردار است.در میان سلسه های اسلامی در دیلم گیلان امروزی که از شیعیان دوره سوم و چهارم هجری قمری بودند.لذا در این نوشتار مختصری در این مورد بحث می گردد.
شناخت آل بویه
آل بویه پس از معز الدوله و رکن الدوله به سه طبقه قسمت مىشوند:
اول - دیلمیان فارس، دوم - دیلمیان عراق و خوزستان و کرمان، سوم - دیلمیان رى و همدان و اصفهان.
آل بویه شیعه مذهب بودند و در ترویج آن مذهب با جدى بلیغ مىکوشیدند. عزادارى براى سید الشهدا و اهل بیت یادگار زمان ایشان است.
پادشاهان آل بویه اولین خاندان ایرانى هستند که توانستند بر خلفاى بغداد تسلط پیدا کنند. ایشان خلفایى را که بازیچهاى بیش در دست ایشان نبودند برداشته و خلیفهاى دیگر بهجاى آن مىگماشتند. تا زمان آل بویه عنصر ترک بر دستگاه خلافت نفوذ داشت و با روى کار آمدن آل بویه به سیطره ایشان خاتمه داده شد.[1]
آل بویه مانند دیگر سران و امراى دیلمى و گیلانى طرفدار علویان بودند و از مداخلۀ خلفاى عباسى در امور نفرت داشتند.
احمد یکى از فرزندان ابو شجاع، پس از تسخیر کرمان و خوزستان به بغداد، مرکز خلفاى عباسى، لشکر کشید. المستکفى باللّه خلیفۀ وقت ناچار در برابر قدرت او تسلیم شد و وى را معز الدوله و دو برادر دیگر او على و حسن را عماد الدوله و رکن الدوله لقب داد.
معز الدوله چنانکه قبلا اشاره کردیم پس از تسخیر بغداد، به تلافى مظالم و حق - ناشناسیهاى بنى عباس، مستکفى را از خلافت خلع و المطیع للّه را به جاى او نشاند.
پس از برکنارى مستکفى، متجاوز از سیصد سال خلافت عباسى دوام یافت تا سرانجام هلاکو خلافت پانصد سالۀ بنى عباس را برانداخت. ولى باید در نظر داشت که از دورۀ آل بویه به بعد، در حقیقت، دوران قدرت سیاسى خلفا سپرى گردیده و در دورۀ سلاجقه و خوارزم - شاهیان زمام امور در دست ایرانیان بود. عضد الدوله در نظر داشت حکومت دینى را هم از دست خلفا بیرون کشد. آل بویه و بخصوص پادشاهان اولیۀ آن، باطنا به خلفا و دولت اسلامى عقیده و ایمانى نداشتند و بر خلاف سامانیان و غزنویان در تجدید استقلال سیاسى ایران و تحقیر خلفاى بغداد کوشش بسیار کردند، و براى آنکه ایرانیان را از تسلط مذهبى اعراب رهایى بخشند در ترویج مذهب شیعه و احیاء علوم و آثار ایرانیان کوششها کردند، چنانکه قبلا گفتیم، معز الدوله مصمم بود که خلافت عباسى را از میان بردارد و یکى از علویان را به جاى او بگمارد ولى نزدیکان او به جهات سیاسى او را از این کار بازداشتند.
معز الدوله در دوران امارت خود، شیعیان را تقویت نمود، و با اهل تسنن بدرفتارى کرد و آتش تعصب و جنگهاى مذهبى را دامن زد. وى اول کسى است که دستور داد همۀ مردم را مجبور کنند که:
در مراسم ایام مشهوره با شیعه شرکت ورزند، و این طرفدارى سخت از شیعه و مخالفت شدید با اهل سنت باعث انقلابات و اضطرابات سختى در عراق شد. در سال ۳۵۱ ه. معز الدوله امر کرد که در مساجد بغداد لعن معاویه و غاصبین حق فاطمه (فدک) و کسانى که على علیه السلام را از خلافت محروم کرده بودند، نوشته شود، و چون خلیفه محکوم رأى او بود نمىتوانست وى را از این کار بازدارد. معز الدوله در روز عاشوراى سال ۳۵۲ مردم را مجبور به بستن بازار کرد و خوالیگران را از طبخ بازداشت و زنان را بر آن داشت تا از خانهها بیرون آیند و موى پریشان سازند و لطمه بر سر و صورت زنند و بر قتل حسین بن على علیه السلام شیون کنند، و این حال شصت سال دوام داشت.[2][3]
سلسلۀ آل بویه به دست سه برادر به نامهاى على و حسن و احمد، فرزندان بویۀ ماهیگیر تشکیل شد. آل بویه از سلسلههاى معتبر ایرانى است که بر اثر انحطاط قدرت خلفا ظهور کرد و تا استقرار سلسلۀ ترکان بر ایران، تا قرن پنجم هجرى دوام داشت. ابتداى قدرت این سلسله را باید از زمان ظهور مرداویج زیارى دانست. زیرا در همین زمان است که به فرمان وى على ابتدا به حکومت کرج ابو دلف منصوب شد و سپس به اصفهان تاخت. برادر دیگر على یعنى حسن، رى و کاشان و اصفهان را تصرف کرد و بر عراق عجم حکومت یافت. احمد برادر کوچکتر بود که پس از تصرف کرمان در سال ۳۳۴ هجرى به بغداد حمله برد. خلیفۀ وقت مستکفى باللّه تسلیم گردید و احمد را به معز الدوله، على را به عماد الدوله و حسن را به رکن الدوله ملقب گردانید. در حقیقت از اینزمان به بعد، خلفاى عباسى از هرجهت مطیع پادشاهان آل بویه بودند. بعد از درگذشت معز الدوله و رکن الدوله، سلسلۀ آل بویه به سه شعبه تقسیم شد:
الف - دیالمۀ فارس یعنى جانشینان عماد الدوله.
ب - دیالمۀ عراق و کرمان و خوزستان یعنى جانشینان معز الدوله.
ج - دیالمۀ رى و اصفهان یعنى جانشینان رکن الدوله.
الف - دیالمۀ فارس (۳۳۸-۴۴۷ ه. ق.) (۹۴۹-۱۰۵۵ م.)
اولین امیر دیلمى فارس، عماد الدوله است که در سال ۳۲۰ هجرى بر فارس استیلا یافت.
وى به دلیل نداشتن فرزند، عضد الدوله پسر بزرگ رکن الدوله را جانشین خود کرد. بعد از درگذشت عماد الدوله در سال ۳۳۸ هجرى عضد الدوله به جاى وى نشست. در سال ۳۵۷ هجرى کرمان را تصرف و دایرۀ متصرفات خود را تا نواحى جنوبى خلیج فارس و سرزمین عمان توسعه داد. سپس به جانب رى و همدان حرکت کرد. فخر الدوله که تاب مقاومت در خود نمىدید، به قابوس ابن وشمگیر پناهنده شد. در سال ۳۷۱ هجرى عضد الدوله به گرگان، یعنى قلمرو قابوس تاخت. قابوس به اتفاق فخر الدوله گرگان را رها کردند و روى به جانب خراسان نهادند. عضد الدوله در سال ۳۷۹ هجرى در بغداد درگذشت.[4]
شرف الدوله (۳۷۳-۳۷۹ ه. ق.) (۹۸۳-۹۸۹ م.)
بعد از عضد الدوله فرزندش ابو کالیجار مرزبان ملقب به صمصام الدوله به جاى پدر نشست. ولى با مخالفت یکى از برادران خود به نام شرف الدوله روبهرو شد.
شرف الدوله بعد از غلبه بر صمصام الدوله در سال ۳۷۷ هجرى با بدر الدین حسنویه در کرمانشاه جنگید و از او شکست خورد و در نتیجه بدر الدین بر قسمت مهمى از سرزمین عراق عجم مسلط شد. شرف الدوله در سال ۳۷۹ هجرى درگذشت.
بهاء الدوله (۳۷۹-۴۰۳ ه. ق.) (۹۸۹-۱۰۱۲ م.)
بعد از شرف الدوله فرزندش امیر على جانشین او شد، اما با مخالفت عمویان خود یعنى بهاء الدوله و صمصام الدوله مواجه شد. وى هرچند خود را در پناه بهاء الدوله قرار داد، طولى نکشید که به فرمان بهاء الدوله کشته شد. بهاء الدوله در سال ۳۸۰ هجرى خوزستان را فتح کرد و بر برادر خود صمصام الدوله غلبه کرد. در اوایل سلطنت بهاء الدوله در سال ۳۷۹ هجرى نواحى موصل از تصرف آل بویه خارج شد. طولى نکشید که در سال ۳۸۱ هجرى کرمان نیز به تصرف امیر خلف ابن احمد صفارى درآمد. لیکن اندکى بعد بهاء الدوله موصل را در سال ۳۸۲ هجرى و کرمان را در سال ۳۹۰ هجرى مجددا به تصرف خود درآورد. بهاء الدوله در سال ۴۰۳ هجرى درگذشت.
سلطان الدوله (۴۰۳-۴۱۵ ه. ق.) (۱۰۱۲-۱۰۲۴ م.)
بعد از درگذشت بهاء الدوله، پسرش ابو شجاع ملقب به سلطان الدوله جانشین او شد. در سال ۴۱۱ هجرى در نتیجۀ شورش سپاهیان بغداد، سلطان الدوله از کار برکنار شد و به جاى او برادر کوچکش ابو على مشرف الدوله را به امیرى انتخاب کردند.
ابو کالیجار مرزبان (۴۱۵-۴۴۰ ه. ق.) (۱۰۲۴-۱۰۴۸ م.)
با آنکه سلطان الدوله از امارت بغداد برکنار شد، قریب مدت سه سال دیگر بر فارس و قسمتى از خوزستان و کرمان حکومت کرد. وى در سال ۴۱۵ هجرى درگذشت و پسرش به نام ابو کالیجار مرزبان به جاى او نشست. مدعى ابو کالیجار مرزبان، در نواحى خوزستان و عراق، ابو طاهر جلال الدوله فرزند ابو على مشرف الدوله بود. کشمکش بین این دو بر سر تصرف اهواز و بغداد تا سال ۴۲۸ هجرى باقى بود، تا آنکه در این سال با یکدیگر صلح کردند. پس از مرگ جلال الدوله با اینکه عده زیادى از اهالى بغداد با پسرش الملک العزیز ابو منصور بیعت کردند، ابو کالیجار، سران سپاه او را با خود همدست کرد و جانشین جلال الدوله شد. فرمانروایى ابو کالیجار تا سال ۴۴۰ هجرى طول کشید. در اواخر دوران حکمرانى خود زد و خوردهایى با افراد خاندان کاکویه و سران سلاجقه کرد، اما در همین ایام سلاجقه بر قسمت بزرگى از خاک ایران مسلط شدند. ابو کالیجار در سال ۴۳۹ هجرى با طغرل سلجوقى صلح کرد در حقیقت از این زمان به بعد، دیالمۀ فارس تحت تبعیت سلاجقه درآمدند.
ملک رحیم (۴۴۰-۴۴۷ ه. ق.) (۱۰۴۸-۱۰۵۵ م.)
بعد از درگذشت ابو کالیجار فرزندش ابو نصر خسرو فیروز ملقب به ملک رحیم به جاى او نشست، اما در ابتداى زمامدارى با مخالفت برادران خود مواجه شد. در سال ۴۴۳ هجرى ملک رحیم از سپاهیان طغرل شکست خورد و طولى نکشید که به اسارت طغرل سلجوقى درآمد. وى آخرین فرد از خاندان دیالمۀ فارس است. در حقیقت سال ۴۴۷ هجرى را باید پایان حکومت این شعبه از دیالمه دانست.
نام و مدت زمامدارى امراى دیالمۀ فارس
۱. عماد الدوله، ابو الحسن على ابن بویه ۳۲۰-۳۳۸ ه. ق.
۲. عضد الدوله، ابو شجاع پناه خسرو ابن رکن الدوله ۳۳۸-۳۷۲ ه. ق.
۳. شرف الدوله، ابو الفوارس شیر ذیل ابن عضد الدوله ۳۷۲-۳۷۹ ه. ق.
۴. صمصام الدوله، ابو کالیجار مرزبان ابن عضد الدوله ۳۷۹-۳۸۸ ه. ق.
۵. بهاء الدوله، ابو نصر ابن عضد الدوله ۳۸۸-۴۰۳ ه. ق.
۶. سلطان الدوله، ابو شجاع ابن بهاء الدوله ۴۰۳-۴۱۵ ه. ق.
۷. عماد الدوله، ابو کالیجار مرزبان ابن سلطان الدوله ۴۱۵-۴۴۰ ه. ق.
۸. ملک رحیم ابو نصر خسرو فیروز ابن ابو کالیجار مرزبان ۴۴۰-۴۴۷ ه. ق.
ب - دیالمۀ عراق و خوزستان
این شعبه از دیالمه عراق، یعنى معز الدوله و جانشینانش بر سرزمینهاى عراق عرب و خوزستان و کرمان حکومت مىکردند. بعد از مرگ معز الدوله در سال ۳۵۶ هجرى پسرش عز الدوله بختیار جانشین پدر شد. در سال ۳۶۷ هجرى از عضد الدوله شکست خورد و کشته شد و متصرفاتش ضمیمه قلمرو عضد الدوله گردید. بر سر تصرف سرزمینهاى مذکور، جانشینان عضد الدوله تا سال ۴۴۸ هجرى با یکدیگر همیشه اختلاف و درگیرى داشتند.
ج - دیالمه رى و همدان و اصفهان
در تقسیم متصرفات فرزندان بویه، رى و همدان و اصفهان سهم رکن الدوله شد. وى در سال ۳۶۶ هجرى قلمرو خود را بین فرزندان خویش بدین نحو تقسیم کرد: اصفهان را به موید الدوله و رى و همدان را به فخر الدوله واگذاشت و به آنان سفارش کرد که همیشه و در همه حال از برادر بزرگتر خود عضد الدوله که بر فارس و کرمان حکومت مىکرد، اطاعت کنند.[5]
نام و مدت زمامدارى
۱. عز الدوله بختیار ۳۵۶-۳۶۷ ه. ق.
۲. عضد الدوله ۳۶۸-۳۷۲ ه. ق.
۳. شرف الدوله ابن عضد الدوله ۳۷۲-۳۷۹ ه. ق.
۴. بهاء الدوله ابن عضد الدوله
۳۷۹-۴۰۳ ه. ق.
۵. سلطان الدوله ابن بهاء الدوله ۴۰۳-۴۱۵ ه. ق.
۶. مشرف الدوله ابن بهاء الدوله ۴۱۲-۴۱۶ ه. ق.
۷. ابو طاهر جلال الدوله ابن مشرف الدوله ۴۱۶-۴۳۵ ه. ق.
۸. ملک رحیم ابو کالیجار ۴۲۷-۴۴۰ ه. ق.
۹. قوام الدوله ابن بهاء الدوله ۴۰۳-۴۱۹ ه. ق.
۱۰. ابو کالیجار ابن سلطان الدوله ۴۱۹-۴۴۰ ه. ق.
۱۱. ابو منصور فولاد ستون ابن ابو کالیجار ۴۴۰-۴۴۸ ه. ق.
موید الدوله (۳۷۳-۴۶۶ ه. ق.) (۹۸۳-۱۰۷۳ م.)
در سال ۳۷۱ هجرى موید الدوله به فرمان عضد الدوله بناى تاختوتاز را در قلمرو فخر الدوله گذاشت. نظر به اینکه فخر الدوله به قابوس ابن وشمگیر پناه برد، موید الدوله به متصرفات قابوس تجاوز کرد و گذشته از سرزمین گرگان قسمتى از طبرستان را هم ضمیمه متصرفات خویش ساخت و تا سال ۳۷۲ هجرى از طرف عضد الدوله بر تمام عراق عجم و گرگان و طبرستان حکومت مىکرد. بعد از مرگ عضد الدوله سرزمینهاى مذکور بکلى مستقل شد.
موید الدوله بر اثر کفایت و کاردانى وزیر باتدبیر خود صاحب ابن عبّاد، امور قلمرو خود را به نحو احسن اداره مىکرد.[6]
فخر الدوله (۳۶۶-۳۷۸ ه. ق.) (۹۷۶-۹۸۸ م.)
بعد از درگذشت موید الدوله، صاحب ابن عبّاد بزرگان کشور را بر آن داشت که در این زمان با سلطنت فخر الدوله که بزرگ خاندان آل بویه بود، موافقت کنند. فخر الدوله در سال ۳۷۳ هجرى از نیشابور به جرجان آمد و زمام حکومت را در دست گرفت.
صاحب ابن عباد، همچنان در مقام وزارت فخر الدوله باقى بود، تا آنکه در سال ۳۸۵ هجرى در رى درگذشت.[7]
مجد الدوله (۳۸۷-۴۲۰ ه. ق.) (۵۹۷-۱۰۲۹ م.)
بعد از فخر الدوله پسرش ابو طالب رستم ملقب به مجد الدوله که بیش از چهار سال نداشت، جانشین او شد. به دلیل خردسالى، مادرش سیده خاتون زمام امور را در دست گرفت. مجد الدوله هنگامى که به حد رشد رسید، از فرمان مادر خود سرپیچید. سیده خاتون ابتدا به قلعه بطرک رفت و سپس رهسپار نواحى غربى ایران شد و در اثر مساعدت بدر الدین حسنویه، مجد الدوله را دستگیر و شمس الدوله را جانشین او کرد، اما طولى نکشید که با شمس الدوله نیز اختلاف پیدا کرد، او را به همدان فرستاد و مجددا مجد الدوله را به امارت نشاند. مجد الدوله تا سال ۴۲۰ هجرى در رى حکومت کرد. بعد از درگذشت مادرش سپاهیان از اطاعت او سرپیچى کردند. مجد الدوله به سلطان محمود غزنوى متوسل شد. محمود در سال ۴۲۰ هجرى شخصا به رى آمد و مجد الدوله را روانه غزنین کرد. در حقیقت با این عمل پایان فرمانروایى دیالمه رى و همدان را اعلام داشت.[8]
شمس الدوله (۳۸۷-۴۱۲ ه. ق.) (۹۹۷-۱۰۲۱ م.)
شمس الدوله پسر دیگر فخر الدوله که بعد از مرگ پدر خود به فرمان مادرش سیده خاتون در همدان و کرمانشاه حکومت مىکرد، در سال ۴۰۵ هجرى قلمرو کردان حسنویه را نیز ضمیمه متصرفات خود کرد. اهمیت دوران فرمانروایى شمس الدوله در تاریخ ایران بیشتر بدان جهت است که مدتى وزارت او را حکیم و فیلسوف عالیقدر ایرانى ابو على سینا به عهده داشت.
سماء الدوله (۴۱۲-۴۱۴ ه. ق.) (۱۰۲۱-۱۰۲۳ م.)
آخرین فرد دیالمه همدان سماء الدوله پسر شمس الدوله است. وى در سال ۴۱۴ هجرى براى تصرف بروجرد بدان ناحیه تاخت. حاکم آن محل از علاء الدوله حاکم اصفهان یارى خواست. علاء الدوله به همدان لشکر کشید و سماء الدوله را دستگیر کرد.
حکومت این شعبه نیز که در همدان فرمانروایى داشتند، در سال ۴۱۴ هجرى پایان یافت. قلمرو حکومت سلسله آل بویه، گیلان، رى، همدان، فارس، اصفهان، کرمان و خوزستان بود.[9]
نتیجه
باید به این نکته توجه شود که تاریخ و مطالعه این علم از ویژگی بسیار بالای برخوردار است لذا باید به این تاریخ توجه شود و این نوشتار کوتاه به بحث سلسله آل بویه توجه ویژه ای دارد.
[1] قدیانی، عباس، فرهنگ جامع تاریخ ایران، جلد: ۱، صفحه: ۳۳، آرون، تهران - ایران، 1387 ه.ش.
[2] تاریخ ادبیات در ایران، پیشین، ج ۱، ص ۲۰۰.
[3] راوندی، مرتضی، تاریخ اجتماعی ایران، جلد: ۲، صفحه: ۲۳۹، امیر کبیر، تهران - ایران، 1354 ه.ش.
[4] ر ک. الکامل، حوادث سال ۳۱۲ به بعد، تاریخ گزیده، ص ۴۱۵-۴۱۸. ریحانت الادب، ج ۳، ص ۲۷.
الاعلام زرکلى، ج ۵، ص ۷۵. حبیب السیر، ج ۲، ص ۴۲۳-۴۲۷. آثار الباقیه، ص ۱۳۳. دستور الوزراء، تألیف خواندمیر، ص ۱۱۵. نسبنامه خلفا و شهریاران، تألیف زامباور، ص ۳۲۲. طبقات سلاطین اسلام، تألیف استانلى بول، ترجمۀ عباس اقبال، ص ۱۲۵-۱۲۸. قاموس اعلام، ج ۴، ص ۳۱۷.
وفیات اعیان، تألیف ابن خلکان، ج ۱، ص ۳۶۴.
[5] ر ک. آثار الباقیه، ص ۱۳۳، تجارب الامم، ج ۲، ص ۱۳۵ - حبیب السیر، ج ۲، ص ۳۶۹، قاموس الاعلام ترکى، ج ۳. تاریخ سیستان، ص ۳۵۹ - ترجمه محاسن اصفهان، ص ۱۱، ۱۹، ۹۲ - احوال و اشعار رودکى تألیف سعید نفیسى، ص ۴۲۷، ۴۲۸، ۴۳۷.
[6] تاریخ ایران کمبریج، ج ۵، ۴۰-۴۳.
[7] ر ک. تاریخ ایران کمبریج، ج ۵، ص ۴۲-۴۳. تاریخ دیالمه و غزنویان تألیف عباس پرویز ص ۹۲-۹۳
[8] ر ک. تاریخ گزیده، ص ۴۲۶-۴۲۹. مجمل التواریخ و القصص، ص ۳۹۷-۳۹۸. الکامل، وقایع سال ۴۲۰
[9] بیات،عزیز الله، تاریخ تطبیقى ایران با کشورهاى جهان (از ماد تا انقراض سلسله پهلوی)، صفحه: ۲۴۳، امیر کبیر، تهران - ایران، 1384 ه.ش.