فرهنگ ، تاریخ ایران و جهان

مطالبی در سبک زندگی ، تاریخ ، فرهنگ و تمدن ایران و جهان

فرهنگ ، تاریخ ایران و جهان

مطالبی در سبک زندگی ، تاریخ ، فرهنگ و تمدن ایران و جهان

طبقه بندی موضوعی

متکبر مباش!

دوشنبه, ۵ تیر ۱۴۰۲، ۰۱:۰۵ ب.ظ

مقدمه

آیه بعد به مبارزه با کبر و غرور برخاسته و با تعبیر زنده و روشنى مؤمنان را از آن نهى مى‏کند، روى سخن را به پیامبر ص کرده، مى‏گوید:" در روى زمین از روى کبر و غرور، گام برمدار" (وَ لا تَمْشِ فِی الْأَرْضِ مَرَحاً)[1]" چرا که تو نمى‏توانى زمین را بشکافى! و طول قامتت به کوه‏ها نمى‏رسد"!

(إِنَّکَ لَنْ تَخْرِقَ الْأَرْضَ وَ لَنْ تَبْلُغَ الْجِبالَ طُولًا).

اشاره به اینکه افراد متکبر و مغرور غالبا به هنگام راه رفتن پاهاى خود را محکم به زمین مى‏کوبند تا مردم را از آمد و رفت خویش آگاه سازند، گردن به آسمان مى‏کشند تا برترى خود را به پندار خویش بر زمینیان مشخص سازند! ولى قرآن مى‏گوید: آیا تو اگر پاى خود را به زمین بکوبى هرگز مى‏توانى زمین را بشکافى یا ذره ناچیزى هستى بر روى این کره عظیم خاکى.

همانند مورچه‏اى که بر صخره بسیار عظیمى حرکت مى‏کند و پاى خود را بر آن صخره مى‏کوبد و صخره بر حماقت و کمى ظرفیتش میخندد.

آیا تو مى‏توانى- هر قدر گردن خود را برفرازى- هم طراز کوه‏ها شوى یا اینکه حد اکثر مى‏توانى چند سانتیمتر قامت خود را بلندتر نشان دهى در حالى که حتى عظمت بلندترین قله‏هاى کوه‏هاى زمین در برابر این کره، چیز قابل ذکرى نیست، و خود زمین ذره بى مقدارى است در مجموعه جهان هستى.

پس این چه کبر و غرورى است که تو دارى؟!.

جالب توجه اینکه قرآن، تکبر و غرور را که یک خوى خطرناک درونى است مستقیما مورد بحث قرار نداده بلکه روى پدیده‏هاى ظاهرى آن، حتى ساده‏ترینش، انگشت گذاشته، و از طرز راه رفتن متکبران و مغروران خودخواه و بى مغز سخن گفته است، اشاره به اینکه تکبر و غرور، حتى در سطح ساده‏ترین آثارش، مذموم و ناپسند و شرم‏آور است.

و نیز اشاره به اینکه صفات درونى انسان، هر چه باشد خواه و ناخواه خود را در لابلاى اعمالش نشان مى‏دهد، در طرز راه رفتنش، در نگاه کردنش، در سخن گفتنش و در همه کارش.

به همین دلیل تا به کوچکترین پدیده‏اى از این صفات در اعمال برخوردیم باید متوجه شویم که خطر نزدیک شده و آن خوى مذموم در روح ما لانه کرده‏ است و فورا به مبارزه با آن برخیزیم.

ضمنا از آنچه گفتیم به خوبى مى‏توان دریافت که هدف قرآن از آنچه در آیه فوق آمده (همچنین در سوره لقمان و بعضى دیگر از سوره‏هاى قرآن) این است که کبر و غرور را به طور کلى، محکوم کند، نه تنها در چهره خاصى یعنى راه رفتن.

چرا که غرور سرچشمه بیگانگى از خدا و خویشتن، و اشتباه در قضاوت، و گم کردن راه حق، و پیوستن به خط شیطان، و آلودگى به انواع گناهان است.

على علیه السلام در خطبه" همام" در باره صفات پرهیزگاران مى‏فرماید:

و مشیهم التواضع:

" آنها متواضعا راه مى‏روند"[2] نه تنها در کوچه و بازار که خط مشى آنها در تمام امور زندگى و حتى در مطالعات فکرى و خط سیر اندیشه‏ها توأم با تواضع است.

برنامه عملى پیشوایان اسلام سرمشق بسیار آموزنده‏اى براى هر مسلمان راستین در این زمینه است.

در سیره پیامبر ص مى‏خوانیم: هرگز اجازه نمى‏داد به هنگامى که سوار بود افرادى در رکاب او پیاده راه بروند، بلکه مى‏فرمود:" شما به فلان مکان بروید و من هم مى‏آیم و در آنجا به هم مى‏رسیم، حرکت کردن پیاده در کنار سواره سبب غرور سوار و ذلت پیاده مى‏شود"! و نیز مى‏خوانیم: پیامبر ص بر روى خاک مى‏نشست، و غذاى ساده همچون غذاى بردگان مى‏خورد، و از گوسفند شیر مى‏دوشید، بر الاغ برهنه سوار مى‏شد.

این گونه کارها را حتى در زمانى که به اوج قدرت رسید- مانند روز فتح مکه- انجام مى‏داد، تا مردم گمان نکنند همین که به جایى رسیدند باد کبر و غرور در دماغ بیفکنند و از مردم کوچه و بازار و مستضعفان فاصله بگیرند و از حال توده‏هاى زحمت کش بیگانه شوند.

در حالات على ع نیز مى‏خوانیم که او براى خانه آب مى‏آورد و گاه منزل را جارو مى‏کرد.

و در تاریخ امام مجتبى ع مى‏خوانیم که با داشتن مرکبهاى متعدد، بیست مرتبه پیاده به خانه خدا مشرف شد و مى‏فرمود: من براى تواضع در پیشگاه خدا این عمل را انجام مى‏دهم‏[3]*** آیه بعد به عنوان تاکیدى بر تمام احکامى که در مورد تحریم شرک و قتل نفس و زنا و فرزند کشى و تصرف در مال یتیمان و آزار پدر و مادر و مانند آن در آیات پیشین گذشت مى‏گوید:" تمام اینها گناهش نزد پروردگارت منفور است" (کُلُّ ذلِکَ کانَ سَیِّئُهُ عِنْدَ رَبِّکَ مَکْرُوهاً)[4] از این تعبیر روشن مى‏شود که بر خلاف گفته پیروان مکتب جبر، خدا هرگز اراده نکرده است گناهى از کسى سر بزند، چرا که اگر چنین چیزى را اراده کرده بود با کراهت و ناخشنودى که در این آیه روى آن تاکید شده است سازگار نبود.

و نیز ضمنا روشن مى‏شود که تعبیر مکروه در لسان قرآن حتى در مورد بزرگترین گناهان نیز به کار مى‏رود.[5]

تعریف و حقیقت تکبّر

بزرگان اخلاق گفته‏اند:[6] اساس تکبّر، این است که انسان از اینکه خود را برتر از دیگرى ببیند، احساس آرامش کند؛ بنابراین تکبّر از سه عنصر تشکیل مى‏شود: نخست اینکه براى خود مقامى قائل شود، دیگر اینکه مقام خود را برتر از دیگران ببیند و سوم، از این برتربینى احساس خوشحالى و آرامش کند.

از همین رو گفته‏اند: «تکبّر (/ خود برتربینى) با عجب (/ خود بزرگ بینى) تفاوت دارد». در عجب، هیچ‏گونه مقایسه‏اى با دیگرى نمى‏شود؛ بلکه انسان به سبب علم، ثروت، قدرت یا حتّى عبادت، خود را بزرگ مى‏بیند؛ هر چند فرضاً کسى جز او در جهان نباشد؛ ولى در تکبّر، حتماً خود را با دیگرى مقایسه مى‏کند و برتر از او مى‏بیند.

علائم و نشانه‏ها

همان‏گونه که طبیب با شناخت علائم و نشانه‏هاى بیمارى، مى‏تواند نسخه شفابخش بنویسد، در بیمارى‏هاى اخلاقى نیز شناخت علائم، به درمان و ریشه‏کن کردن رذیله کمک مى‏کند.

بزرگان اخلاق، نشانه‏هایى را براى این رذیله برشمرده‏اند؛ نشانه‏هاى تکبّر، بسیار زیاد است، از جمله اینکه افراد متکبّر، به‏گونه خاصى راه مى‏روند؛ گردن و شانه‏هایشان را بالا مى‏گیرند؛ وقتى مى‏خواهند با کسى صحبت کنند، سرشان را زیر مى‏اندازند و با گوشه چشم، اخم نموده، به او نگاه مى‏کنند، همیشه گویى از بالا به دیگران نگاه مى‏کنند، انتظارات زیادى از مردم دارند؛ از جمله انتظار دارند دیگران به آن‏ها سلام کنند، کسى پیش از آن‏ها وارد مجلس نشود و همیشه در صدر مجلس جاى گیرند، مردم در برابر آن‏ها کوچکى کنند، کسى از آنان انتقاد نکند و حتّى پند و اندرز نگوید، همه براى آن‏ها امتیازى قائل شوند و حریمى نگه دارند، مردم در برابر آن‏ها دست به سینه باشند و همیشه از عظمت آنان سخن بگویند. برخى دیگر از خصوصیات انسان متکبر، چنین است:

انتقاد کردن دیگران، به ویژه کوچک‏ترها، کارمندان و شاگردان و کسانى که رتبه اجتماعى پایینى دارند، براى انسان متکبر سخت است؛ هر چند حرفشان حق باشد.

انسان متکبر، اشتباه خود را قبول نمى‏کند و به آن اقرار نمى‏نماید. همچنین عذرخواهى کردن براى او بسیار دشوار است.

نشستن با فقرا، بیماران، معلولان و قبول دعوت ایشان، براى او خیلى سخت است.

با کوچک‏ترین بى‏احترامى، زود عصبانى مى‏شود.

امثال این کلمات از او زیاد صادر مى‏شود: «با من این‏طور حرف نزن!» «با من مخالفت‏

نکن»، «اگر من نبودم که تو ...». «با من بودى؟!» و ....

کارهایى مانند اذان گفتن، کار در مجالس اهل‏بیت علیهم السلام و پول جمع کردن براى فقرا را پایین‏تر از شأن خود مى‏بیند و به همین دلیل از انجام چنین کارهایى خودارى مى‏کند.

بدیهى است ظهور و بروز این حالات، تابع درجه شدّت و ضعف تکبّر است؛ در بعضى، همه این نشانه‏ها ظاهر مى‏شود و در بعضى بخشى از این‏ها.

گاه آثار این خوى نکوهیده، در سخنان شخص آشکار مى‏شود؛ تعبیرهایى که از خود مى‏کند، مبالغه آمیز است و پیوسته ضمیرهاى جمع در باره خود به کار مى‏برد. حتّى تُن صداى او نشان مى‏دهد که آدم مغرور و متکبّرى است. گاه در طرز پوشیدن لباس، یا مرکب سوارى، خانه و وسایل زندگى، و ... آشکار مى‏شود و در همه این موارد، هدفش این است که قارون‏وار ثروت خود را به رخ دیگران بکشد و به گمان خود، برترى خویش را به دیگران ثابت کند.[7]

 

 

 


[1] ( 1)" مرح"( بر وزن فرح) به معنى شدت خوشحالى در برابر یک موضوع باطل و بى اساس است.

[2] ( 1) نهج البلاغه خطبه 193.

[3] ( 1) در جلد ششم تفسیر نمونه صفحه 106 و 107 نیز در باره زیانهاى کبر و غرور سخن گفته‏ایم.

[4] ( 2) ضمیر سیئه به" ذلک" و یا به" کل" برمى‏گردد، و مفرد بودنش به خاطر مفرد بودن این دو لفظ مى‏باشد هر چند در اینجا معنى جمع دارد.

[5] مکارم شیرازى، ناصر، تفسیر نمونه، 27جلد، دار الکتب الاسلامیه - تهران، چاپ: سى و دوم، 1374.

[6] ( 5). ر. ک اخلاق در قرآن، آیت الله مکارم ج 2، ص 44؛ علم اخلاق اسلامى( ترجمه جامع السعادات)، ج 1، ص 417؛ معراج السعادة، ص 287.

[7] موسسه فرهنگى دارالهدى، نشریه تربیتى اخلاقى خلق، 35جلد، موسسه فرهنگى دار الهدى - قم، چاپ: اول.

  • محمد مهدی حبیبی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی