فرهنگ ، تاریخ ایران و جهان

مطالبی در سبک زندگی ، تاریخ ، فرهنگ و تمدن ایران و جهان

فرهنگ ، تاریخ ایران و جهان

مطالبی در سبک زندگی ، تاریخ ، فرهنگ و تمدن ایران و جهان

طبقه بندی موضوعی

شباهت‏ ها و تفاوت‏ هاى دنیا و آخرت

چهارشنبه, ۲۴ خرداد ۱۴۰۲، ۰۱:۱۰ ب.ظ

  

 

مقدمه

دنیا و آخرت یکی از پور کاربردترین مفاهیمبین ادیان و ملل در جامعه ها و اعصار گذشته و حال بوده است.شناخت این دو مفهوم کمک بسیار خوبی در تعامل بین بنده و معبود می کند و بسیاری از اعمال و رفتار های انسانی را تحت ضابه و قانون خود می برد. وقتی این دو مفهوم برای عقل انسان و بشر حل و فهمیده شد نگاه اش به دنیا گذرا و به عنوان پلی برای رسیدن به دنیای دیگر یعنی آخرت خواهد بود که تعالیم ادیان آسمانی من جمله دین مبین اسلام آن را با تاکید بسیاری به مخاطبین خود بیان می دارد.در این نوشتار سعی شده است به صورت مختصر و مفید گفتارها و بیاناتی را در زمینه این دو مفهوم آورده و از جهت توصیفی به آن نگاه شود.

آخرت‏

آخرت: جهان پس از مرگ.[1]

کیفر: کیفر مترتّب بر استمتاع یا در آخرت‏ است که در صورت عدم توبه برارتکاب حرام مترتّب است و یا در دنیا.[2]

دنیا

دنیا: جهان محسوس و مادّى، مقابل آخرت‏.[3]

تعریف دنیا

 

قال اللّه تعالى فى سورة العنکبوت وَ مٰا هٰذِهِ الْحَیٰاةُ الدُّنْیٰا إِلاّٰ لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدّٰارَ الْآخِرَةَ لَهِیَ الْحَیَوٰانُ: نیست این دو روزه دنیا مگر لهو و لعب و دار آخرت همان جاى زندگانى است. بدان که لفظ دنیا مؤنث ادنى است که افعل التفضیل است مشتق از دنوّ، به معنى قرب و از دنائت به معنى پستى است، و هر دو معنى صحیح و مراد است در آیات و اخبار بسیار. و موصوف او در آیات و اخبار بسیار، دار است و حیات، مثل أَذْهَبْتُمْ طَیِّبٰاتِکُمْ فِی حَیٰاتِکُمُ الدُّنْیٰا: بردید لذّت‌هاى خود را در زندگانى دنیا. و مثل قول خاتم (ص) الدّنیا دار من لا دار له. و در آیات هر چند دار دنیا صریحا ذکر باشد در نظرم نیست و لکن به مقابله معلوم است. مثل سورۀ قصص وَ ابْتَغِ فِیمٰا آتٰاکَ اللّٰهُ الدّٰارَ الْآخِرَةَ وَ لاٰ تَنْسَ نَصِیبَکَ مِنَ الدُّنْیٰا. پس معنى دنیا حیات و دار نزدیک‌تر و پست‌تر است. و گاهى به لفظ مذکر ذکر شود مثل آیه اعراف یَأْخُذُونَ عَرَضَ هٰذَا الْأَدْنىٰ وَ یَقُولُونَ سَیُغْفَرُ لَنٰا، اى هذا الشىء الادنى او هذا المحسوس الادنى یعنى الدنیا. و چون به معنى نزدیک‌تر لازم دارد سابقیّت و اوّلیّت را، لهذا آخرت را آخرت و عقبى گویند و دنیا را اولى گویند، مثل لَهُ الْحَمْدُ فِی الْأُولىٰ وَ الْآخِرَةِ و مثل وَ لَلْآخِرَةُ خَیْرٌ لَکَ مِنَ الْأُولىٰ. و به سبب کثرت استعمال، معنى اسمیّت در این الفاظ پیدا شده که گویا اسم شده‌اند از براى این دو عالم، مثل لفظ زمان و مکان و بهشت، به طورى که موصوف هیچ به نظر نیاید. دنیا و آخرت یعنى این جهان و آن جهان، و در آیات و اخبار بسیار هم بى‌موصوف ذکر شده‌اند مثل وَ لَوْ لاٰ فَضْلُ اللّٰهِ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَتُهُ فِی الدُّنْیٰا وَ الْآخِرَةِ و مثل خَسِرَ الدُّنْیٰا وَ الْآخِرَةَ و هکذا.

و اما به حسب معنى، بدان که دنیا عبارت است از تمام عالم زمان و مکان، خواهى بگو تمام عالم اجسام، و یا بگو تمام آسمان‌ها و زمین و عناصر، و یا بگو تمام عالم مادّه، و یا بگو تمام آنچه در حرکت و گردش و تغیّر است، و یا بگو تمام آنچه او را هلاک و موت و فناء و تغیّر صورتى ضرور است کما قال یَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَیْرَ الْأَرْضِ وَ السَّمٰاوٰاتُ، و یا بگو هر چه تضاد و تزاحم بردارد و در او تمانع راه دارد دنیا است، و یا بگو هر چه نفع ابدى ندارد دنیا است، و یا بگو هر چه از تو به خواب و مرگ جدا شد دنیا است، و یا بگو هر چه منشأ الم و راحت و حزن و سرور و روح است از قبل بدن، دنیا است، و یا بگو هر چه محسوس و معلوم به این حواس خمسۀ ظاهره[4]است دنیا است، و هکذا از تعبیرات دیگر. و این دنیا که گفتیم نه تنها یک چیز یا ده چیز یا صد چیز است.

و لکن آن دنیا که حبّ او رأس هر گناه است او لذّات محسوسه و حیات و ریاست است، و یا بگو او چیزهائى است در خارج که مبادى و اسباب آن سه چیز است، و یا بگو که دنیا همه این سه غایات با مبادى و اسباب آنها است، و لکن بهتر شاید همان اول باشد زیرا که محبت مقدمات بالتبع و بالعرض است، چنانچه گفتیم. و لکن چون غالب ملتفت غایات نیستند لهذا مورد امر و نهى و اطلاق دنیا غالبا در اخبار همان اعیان خارجیه شود مثل هل الدّنیا الاّ طعام اکلته الخ و مثل اخترت من دنیاکم ثلثة الطّیب و النّساء. اگر چه دنیا و اقبال و ادبار دنیا در نظر بسیارى همان مال است. به حضرت صادق (ع) کسى عرض کرد و اللّه انّا لنطلب الدّنیا و نحبّ ان نؤتوها فقال تحبّ تصنع ما ذا قال اعود بها على نفسى و عیالى و اصل بها و اتصدّق و احجّ و اعتمر فقال (ع) لیس هذا طلب الدّنیا هذا طلب الآخرة: ما طالبیم دنیا را و دوست داریم که او را به ما بدهند، فرمود مى‌خواهى دنیا را چه کنى، عرض کرد مى‌خواهم خودم و عیالم تعیّش کنیم و صله رحم بجا آورم و حج و عمره نمایم، فرمود این طلب دنیا نیست این طلب آخرت است.

و اینکه دنیا را همان مال دانند، به لحاظى بد نفهمیده‌اند. زیرا که به او توان به تمام آرزوها و لذّت‌هاى دنیا رسید الاّ ما شذّ و ندر. بارى از آنچه گفتیم به مقایسه و مقابله، معنى آخرت هم ظاهر شد که او دار قرار و دار خلد و دار عدن و دار دوام و ثبات است. رجوع به آیات و اخبار و کلمات بزرگان نما تصدیق آنچه گفتیم بر تو ظاهر شود.[5]

آخرت

آخرت: کلمۀ «آخرت» در لغت از ماده «أ خ ر» و مؤنث آخر است. این کلمه گاهى در مقابل «اولى» قرار مى‌گیرد و اولى مؤنث اول است (الصحاح، ج ۲، ص ۵۷۶؛ المفردات فى غریب القرآن، ص ۱۳ و لسان العرب، ج ۴، ص ۱۲) و گاهى در مقابل «دنیا» (مجمع البحرین، ج ۱، ص ۴۸) و دنیا یا از ماده دنوّ است (نزدیکى)، و یا از مادّه دنّى (پست و ناچیز).

قهرا آخرت به معناى زندگى دورتر، یا در سطح بالاتر است. آنجا که در مقابل «اولى» است به معناى آخر کار است (بحار الأنوار، ج ۲۴، ص ۳۵۶).

آخرت در اصطلاح دو کاربرد دارد: یکى عالم پس از دنیا که عالم برزخ و قیامت را شامل مى‌شود، عبارت از جهانى است که انسان‌ها پس از مردن به آن وارد شده و براى همیشه در آن زندگى خواهند کرد و دیگرى به معناى قیامت است. پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم دربارۀ این که چرا جهان پس از دنیا آخرت نامیده شده، فرموده است: «چون بعد از دنیا و متأخر از آن است» (بحار الانوار، ج ۵۴، ص ۳۵۶ و مجمع البیان ج ۱ ص ۸۸) و على علیه السّلام فرموده است: «چون سراى پاداش است». (علل الشرایع، ج ۱، ص ۱۲).

واژۀ آخرت در قرآن کریم ۱۱۵ مرتبه آمده است: ۵۸ مورد در مقابل واژه «دنیا»، و ۵ مورد در مقابل واژه «اولى»، ۹ مورد صفت یا مضاف الیه «الدار» و یک مورد صفت «النشأة».

همچنین از آخرت به «دار السلام» (یونس: ۲۵)، سراى صلح و سلامت، «دار المتقین» (نحل: ۳۰)، سراى تقواپیشه‌گان، «دار المقامه» (فاطر: ۳۵) سراى اقامت، «دار القرار» (غافر: ۳۹) سراى آرامش، «دار الخلد» (فصلت: ۲۸) سراى جاوید و «دار البوار» (ابراهیم: ۲۸) سراى نیستى و نابودى نیز تعبیر شده است.

پیامبران الهى بر لزوم ایمان به آخرت تأکید بسیار داشته‌اند و یادآورى مرگ را نشانۀ زیرکى انسان دانسته و انذار و تبشیر را از اصول دعوت خود قرار داده‌اند (منشور جاوید، ج ۹، ص ۵). زیرا وقتى انسان باور کند که آخرتى در کار است و سعادت و شقاوت ابدى او در گرو اعمال و نیّات خواهد بود، آثار این باور در گفتار و کردار، عقاید و افکار او تأثیر مستقیم و شگرف مى‌گذارد و موجب اصلاح هرچه بیشتر او خواهد شد؛ چنان‌که علت انحراف بشر کنونى، غفلت از یاد آخرت است (بدایة المعارف، ج ۲، ص ۲۸۶). ازاین‌رو خداوند متعال بندگان ویژۀ خود را با وصف «یادکنندگان آخرت» تمجید فرموده[6] است: إِنّٰا أَخْلَصْنٰاهُمْ بِخٰالِصَةٍ ذِکْرَى الدّٰارِ؛ «ما آنان را خالص کرده [و به مقام مخلصین رساندیم] به این سبب که فقط به یاد آخرت بودند» (ص: ۴۶).

ویژگى‌هاى عالم آخرت: آخرت وجهۀ ملکوتى و ظهور تام دنیا محسوب شده و همچون سکه‌اى دو رو، مجموعا یک واحد به شمار مى‌آیند (المیزان، ج ۲، ص ۱۰۴) یَعْلَمُونَ ظٰاهِراً مِنَ الْحَیٰاةِ الدُّنْیٰا وَ هُمْ عَنِ الْآخِرَةِ هُمْ غٰافِلُونَ‌ آنان فقط ظاهرى از زندگى دنیا را مى‌دانند، و از آخرت غافل‌اند (روم: ۷).

آن عالم حدّ وسط جهان مجردات عقلیه و جسمانیات مادیّه قرار دارد (اسفار اربعه، ج ۹، ص ۳۳۵).

آخرت داراى زمین و آسمان‌هاست، اگرچه با زمین و آسمان‌هاى دنیا از بعضى جهات متفاوت است (المیزان، ج ۱۱، ص ۲۴) یَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَیْرَ الْأَرْضِ وَ السَّمٰاوٰاتُ‌...؛ «در آن روز که این زمین به زمین دیگر، و آسمان‌ها [به آسمان‌هاى دیگر] مبدّل مى‌شود (ابراهیم: ۴۸)؛ (مجمع البیان، ج ۶، ص ۹۴؛ الکشاف، ص ۶۳۶، تفسیر کبیر، ج ۱۹، ص ۱۴۶). آن سرا، محل ظهور و تجلّى مالکیت مطلقۀ الهى (المیزان، ج ۲، ص ۱۷۹) و کشف حقایق اشیا و تعیّن اجزاء، و تبدیل شدن جهان غیب به جهان شهادت است. (المیزان، ج ۷، ص ۵۴؛ ج ۱۱، ص ۱۴؛ ج ۱۶، ص ۳۹۱) و داراى حیات حقیقى و محض بوده و سراسر زندگى است (شرح العقیدة الطحاویه، ص ۱۲۰؛ الکشاف، ص ۹۵۷) إِنَّ اَلْآخِرَةَ لَهِیَ الْحَیَوٰانُ (عنکبوت: ۶۴). ماده و جسم آن، زمین و آسمان، باغ و میوه‌ها، آتش و عذاب آن همگى جاندار، شاعر و آگاهند. (مجمع البیان، ج ۸، ص ۴۰؛ المیزان، ج ۱۸، ص ۲۰۵؛ تفسیر کبیر، ج ۲۵، ص ۹۲).

پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم فرموده است: سال‌هاى آخرت وصف‌ناشدنى، روزهاى آن بى‌شمار و ساکنان آن جاودانه‌اند (بحار الأنوار، ج ۵۴، ص ۳۵۶) و فنا و پیرى و کهنگى به آن راه ندارد (المیزان، ج ۱۶، ص ۱۴۹).

اما محدود بودن آن به عمر آسمان‌ها و زمین مٰا دٰامَتِ السَّمٰاوٰاتُ وَ الْأَرْضُ (هود، ۱۰۸) به این جهت است که مطلق آسمان‌ها و زمین، از این حیث که آسمان و زمین‌اند، ابدى و روشن به نور پروردگارند، اگرچه آسمان و زمین دنیایى فانى است (المیزان، ج ۱۱، ص ۲۴).

نعمت‌هاى آخرت خالص از نقمت و سعادت آن خالص از شقاوت است؛ چنان‌که نقمت و شقاوت آن نیز همین‌گونه است. (همان، ج ۱۲، ص ۲۰).

براى شناخت بهتر آخرت، لازم است به بررسى شباهت‏ها و تفاوت‏هاى دنیا و آخرت بپردازیم؛ زیرا دنیا و آخرت، دو مفهوم متضایف‏اند که شناخت صحیح هر یک بدون شناخت دیگرى ممکن نیست.[7]

دنیا، مدرسه انسان‏

دنیا براى بشر نسبت به آخرت‏ مرحله تهیّؤ و تکمیل و آمادگى است. دنیا نسبت به آخرت‏ نظیر دوره مدرسه و دانشگاه است براى یک جوان، دنیا حقیقتا مدرسه و دار التربیه است.

در نهج البلاغه، بخش کلمات قصار، آمده است که شخصى آمد خدمت امیر المؤمنین على (ع) و زبان به ذمّ دنیا گشود که دنیا چنین است و دنیا چنان، دنیا انسان را فریب مى‏دهد، دنیا انسان را فاسد مى‏کند، دنیا دغلباز و جنایتکار است، و از این قبیل سخنان. این مرد شنیده بود که بزرگان، دنیا را مذمّت مى‏کنند، خیال کرده بود مقصود از مذمّت دنیا مذمّت واقعیّت این جهان است، مقصود این است که جهان فى حدّ ذاته بد است، نمى‏دانست که آنچه بد است دنیاپرستى است، آنچه بد است دید کوتاه و خواست محدود است که با انسان و سعادت انسان ناسازگار است. على (ع) به او فرمود: تو فریب دنیا مى‏خورى، دنیا تو را فریب نمى‏دهد، تو بر دنیا جنایت وارد آورده‏اى، دنیا بر تو جنایت نکرده است ... تا آنجا که فرمود: دنیا با کسى که با صداقت رفتار کند صدیق است و براى کسى که آن را درک کند مایه عافیت است؛ دنیا معبد دوستان خدا، مصلّاى فرشتگان خدا، فرودگاه وحى خدا، تجارتخانه اولیاء خداست ...

جهان آخرت‏ نیز نسبت به دنیا چنین است. وضع زندگى در آخرت‏ با وضع آن در دنیا متفاوت است. در هر دو تا حیات هست ولى نه یک‏جور. زندگى در آنجا قوانین و نظاماتى دارد غیر از آنچه که در اینجا هست. به عبارت دیگر، دنیا و آخرت‏ دو نوع جهان و دو نشئه‏اند. براى بدست آوردن تفاوتهاى این دو جهان، باید به توصیفهایى که از ناحیه متون دینى دراین‏باره رسیده است مراجعه کنیم.

اکنون، چند تفاوت را ذیلًا بیان مى‏کنیم:

1. ثبات و تغییر. در این جهان، حرکت و تغییر هست. کودک، جوان مى‏گردد، کامل مى‏شود، به پیرى مى‏رسد و سپس مى‏میرد. در این جهان، نوها کهنه مى‏شود و کهنه‏ها از بین مى‏رود؛ ولى در جهان آخرت پیرى و کهنگى وجود ندارد، مرگى هم در کار نیست. آنجا جهان بقاء است و اینجا جهان فناء، آنجا خانه ثبات و قرار است و اینجا خانه زوال و فنا.

2. زندگى خالص و ناخالص. دومین تفاوت، این است که در این جهان، موت و حیات، مرگ و زندگى با هم آمیخته است ولى آن جهان سراپا زندگى است. در اینجا جماداتى و حیواناتى وجود دارند و هر کدام به دیگرى تبدیل مى‏گردند. جسمى که اکنون بدن ماست و حیات دارد زمانى مرده و جماد بوده است و بار دیگر نیز حیات از آن جدا مى‏گردد و به حالت جمادى برمى‏گردد. زندگى و مرگ در دنیا مخلوط به هم‏اند. اما در آخرت چنین نیست؛ آنجا یکپارچه حیات است؛ زمین آخرت، جواهر و سنگریزه‏هاى آن، درخت و میوه آن همگى حیات دارند، آتش آنجا هم درّاک و فعّال است.

قرآن کریم مى‏فرماید:

وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِیَ الْحَیَوانُ‏[8].

«همانا منحصرا خانه آخرت خانه‏اى است که زنده است».

آخرت یک موجود زنده و یک حیوان و جاندار است.

عضوها و اندامها در این جهان، شعور و درک ندارند ولى در آن جهان پوست بدن‏

و ناخن هم فهم دارد و حتى سخن مى‏گوید. در قیامت بر دهانها مهر زده مى‏شود و هر عضوى خودش کارهایى را که انجام داده است بازگو مى‏کند.

از زبان پرسش نمى‏شود تا با دروغگویى پرده‏پوشى کند. هر عضوى در آنجا ناطق مى‏گردد، خودش کارهاى خود را شرح مى‏دهد.

قرآن کریم مى‏فرماید:

الْیَوْمَ نَخْتِمُ عَلى‏ أَفْواهِهِمْ وَ تُکَلِّمُنا أَیْدِیهِمْ وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ‏[9].

«امروز بر دهانهایشان مهر مى‏زنیم و دستهایشان با ما سخن مى‏گویند و پاهایشان گواهى مى‏دهند که چه انجام داده‏اند».

در جاى دیگر، مکالمه و مشاجره انسانها را با اعضاء و جوارح خودشان ذکر مى‏کند:

وَ قالُوا لِجُلُودِهِمْ لِمَ شَهِدْتُمْ عَلَیْنا؟ قالُوا أَنْطَقَنَا اللَّهُ الَّذِی أَنْطَقَ کُلَّ شَیْ‏ءٍ[10].

پس از بیان این مطلب که در قیامت گوش و چشم مجرمین و دیگر اندامهایشان علیه آنها گواهى مى‏دهند، مشاجره‏اى را که بین آنان در مى‏گیرد چنین شرح مى‏دهد:

«و به پوستهاى بدنشان مى‏گویند چرا به ضرر ما شهادت دادید؟ پاسخ مى‏دهند: خدا ما را ناطق ساخت، خدایى که هر چیز را به سخن آورده است.»

آرى، زندگى در جهان آخرت خالص است، آمیخته به موت نیست، از عنصر کهنگى و فرسودگى و مرگ و فنا در آنجا خبر و اثرى نیست؛ بر آن جهان، جاودانگى حکمفرماست.

3. کشت و درو. سومین تفاوت دنیا و آخرت این است که اینجا خانه کشت کردن و تخم پاشیدن است و آنجا خانه بهره‏بردارى و درو کردن. در آخرت، عمل نیست، مقدّمه نیست، هر چه هست محصول و نتیجه است، مانند روزى است که نتیجه امتحانات دانش‏آموزان اعلام مى‏گردد. اگر دانش‏آموزى در وقت امتحان اعلام کند که به من مهلت درس خواندن بدهید و یا در وقت اعلام نتیجه تقاضا کند که اکنون از من بپرسید تا جواب دهم، پاسخى که دریافت مى‏دارد این است که وقت امتحان گذشته و اکنون وقت نمره دادن است. انبیاء که فریاد مى‏کنند: اى مردم به عمل صالح بپردازید و ذخیره‏اى براى خانه واپسین خویش تهیه کنید براى این است که زمان عمل محدود است.

امیر المؤمنین على (ع) مى‏فرماید:

و انّ الیوم عمل و لا حساب و غدا حساب و لا عمل‏[11].

«امروز، کار است و محاسبه نیست و فردا محاسبه است و کار نیست».

در جاى دیگر مى‏فرماید:

عباد اللّه! الآن فاعملوا و الالسن مطلقة، و الابدان صحیحة، و الاعضاء لدنة، و المنقلب فسیح‏[12].

«اى بندگان خدا هم اکنون که زبانها آزاد و بدنها سالم است و اعضاء فرمان مى‏برد و میدان فعالیت باز است بکوشید».

یعنى بدن وسیله فعالیت و کار توست، پیش از آنکه از تو گرفته شود و متلاشى گردد، با آن کار کن، کارى که به حال تو سودمند باشد.

آن زمان که مهلت سپرى مى‏گردد و به فرمان خداى توانا، روح از بدن آهنگ جدایى ساز مى‏کند، دیگر کار از دست شده است، در آن موقع هر چه فریاد کنى که مرا برگردانید تا کار نیکى انجام دهم پاسخى که مى‏شنوى این است که: «ممکن نیست».

اگر اتصال میوه کال جدا شده از درخت، به درخت، و از سر گرفتن وضع سابق و شیرین شدن آن، ممکن باشد مراجعه به دنیا ممکن است، ولى قانون آفرینش جز این است.

چه زیباست جمله‏اى که رسول اکرم (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم) دراین‏باره فرموده است:

الدّنیا مزرعة الآخرة[13].

«دنیا کشتگاه آخرت است».

در این حدیث، مجموع دوره وجود انسان به دوره سال تشبیه شده و هر یک از دنیا و آخرت به یکى از دو فصل سال تشبیه شده است، دنیا فصل کشت کردن، و آخرت فصل محصول برداشتن است.

الف) شباهت‏ها

1. هر دو جهان، حقیقى و واقعى بوده و فضا و ابعاد و اجرامى دارند. از همین رو، انسان در هر دو جهان، داراى اندام و بدن است.[14]

2. انسان در هر دو جهان، به خود و متعلّقاتش آگاهى کامل داشته و شخصیتى واحد دارد.[15] این مطلب از آیاتى قابل برداشت است، مانند:

«یا لَیْتَنِی کُنْتُ مَعَهُمْ»[16]؛ اى کاش من با آنان بودم.

[و] «یا لَیْتَنِی لَمْ أُشْرِکْ بِرَبِّی أَحَداً»[17]؛ اى کاش هیچ کس را شریک پروردگارم نمى‏ساختم.

 [و] «یا لَیْتَنِی لَمْ أُوتَ کِتابِیَهْ»[18]؛ اى کاش کتابم را دریافت نکرده بودم.[19]

[و] «یا لَیْتَنِی قَدَّمْتُ لِحَیاتِی»؛ اى کاش براى زندگانى خود [چیزى‏] پیش فرستاده بودم.

3. انسان در هر دو جهان، داراى غرایز انسانى و حیوانى است.[20] قرآن کریم، نعمت‏هاى بهشتى را چنین وصف مى‏کند:

«وَ فاکِهَةٍ مِمَّا یَتَخَیَّرُونَ* وَ لَحْمِ طَیْرٍ مِمَّا یَشْتَهُونَ* وَ حُورٌ عِینٌ‏* ...

لا یَسْمَعُونَ فِیها لَغْواً وَ لا تَأْثِیماً* إِلَّا قِیلًا سَلاماً سَلاماً»[21]؛ و میوه از هر چه اختیار کنند و از گوشت پرنده هرچه بخواهند و حوران چشم درشت ... در آن‏جا نه بیهوده‏اى مى‏شنوند و نه [سخنى‏] گناه‏آلود. آن‏جا سخنى جز سلام و درود نیست.

در هر دو جهان، آلام و لذّت‏هاى عقلى و حسّى وجود دارد[22]؛ چنان‏که درباره کسانى که پیمان خدا و سوگندهاى خود را به بهاى ناچیزى مى‏فروشند، آمده است:

«وَ لا یُکَلِّمُهُمُ اللَّهُ وَ لا یَنْظُرُ إِلَیْهِمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَ لا یُزَکِّیهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ»[23]؛ خدا روز قیامت با آنان سخن نمى‏گوید و به ایشان نمى‏نگرد و پاک‏شان نمى‏گرداند و عذابى دردناک خواهند داشت.

و به نفس مطمئنّه چنین خطاب شده است:

«ارْجِعِی إِلى‏ رَبِّکِ راضِیَةً مَرْضِیَّةً* فَادْخُلِی فِی عِبادِی* وَ ادْخُلِی جَنَّتِی»[24]؛ خشنود و خداپسند به سوى پروردگارت باز گرد و در میان بندگان من درآى و در بهشت من داخل شو.

رنج‏ها و لذّت‏هاى جسمى در هر دو جهان از طریق جسم براى روح انسان حاصل مى‏شود؛ چنان‏که در آیه‏اى عذاب کافران از طریق پوست آنان دانسته شده است:

«کُلَّما نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْناهُمْ جُلُوداً غَیْرَها لِیَذُوقُوا الْعَذابَ‏[25]؛ هر چه پوست‏شان بریان گردد، پوست‏هایى دیگر بر جایش نهیم، تا عذاب را بچشند.

4. خداوند در هر دو جهان قابل رؤیت حسى نیست.[26] در قرآن امکان دیدن خداوند به صورت مطلق نفى شده است: «لا تُدْرِکُهُ الْأَبْصارُ»[27]؛ چشم‏ها او را درنمى‏یابند. البته انسان‏ها در آن جهان همگى خود را در محضر خداوند احساس کرده و به قطع و یقین، به وجودش پى مى‏برند[28]:

«وَ یَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ الْمُبِینُ»[29] و خواهند دانست که خدا همان حقیقت آشکار است.

حتى انسان کافر نیز پس از مرگ، پروردگار خود را شناخته و او را مورد خطاب قرار مى‏دهد:

«قالَ رَبِّ ارْجِعُونِ* لَعَلِّی أَعْمَلُ صالِحاً فِیما تَرَکْتُ»[30]؛ ... مى‏گوید:

پروردگارا! مرا باز گردانید، شاید در آن‏چه وانهاده‏ام کار نیکى انجام دهم.

5. انسان‏ها در عالم آخرت نیز از اختیار و اراده برخوردارند[31]؛ لیکن هم‏چون دنیا توان اجراى آن براى هرکسى در محدوده دارایى‏ها و توانایى‏هاى خود و به میزانى است که خود را در این دنیا در اختیار خدا و رسول او قرار داده و از خود سلب اراده کرده باشد.[32]

گواه برخوردارى انسان از اختیار و اراده در آن جهان، این‏که خداوند، افعال و اعمال انسان‏ها را در بهشت و جهنّم به خود آنان نسبت مى‏دهد؛ چنان‏که درباره دوزخیان فرموده است:

«فَشارِبُونَ عَلَیْهِ مِنَ الْحَمِیمِ* فَشارِبُونَ شُرْبَ الْهِیمِ»[33]؛ و روى آن از آب جوش مى‏نوشید [مانند] نوشیدن اشتران تشنه.

هم‏چنین درباره ابرار مى‏فرماید:

«إِنَّ الْأَبْرارَ یَشْرَبُونَ مِنْ کَأْسٍ کانَ مِزاجُها کافُوراً»[34]؛ همانا نیکان از جامى نوشند که آمیزه‏اى از کافور دارد.[35]

ارتباط دو جهان‏

از مطالب گذشته، تفاوتهایى که بین نظام این جهان و نظام آن جهان است بدست آمد، اکنون ببینیم ارتباط این دو جهان در چیست؟

شک نیست که بین دنیا و آخرت، ارتباط نیز برقرار است، ارتباطى بسیار شدید.

ارتباط دنیا و آخرت‏ در این حدّ است که مانند دو بخش از یک عمر، و دو فصل از یک سال‏اند؛ در یک فصل باید کاشت و در فصل دیگر باید درو کرد؛ بلکه اساساً یکى کشت است و دیگرى محصول، یکى هسته است و دیگرى میوه آن. بهشت و جهنّم آخرت‏ در اینجا پدید مى‏آیند.

در حدیث است:

انّ الجنّة قیعان، و انّ غراسها سبحان اللّه، و الحمد للّه، و لا اله الّا اللّه، و اللّه اکبر، و لا حول و لا قوّة الّا باللّه‏[36].

«بهشت فعلا صحرائى خالى است بى‏کشت و زراعت؛ همانا اذکار «سبحان اللّه» و «الحمد للّه» و «لا اله الا اللّه» و «اللّه اکبر» و «لا حول و لا قوّة الّا باللّه» درختهایى هستند که در اینجا گفته، و در آنجا کاشته مى‏شوند».

در حدیث دیگر است که رسول اکرم (ص) فرمود:

در شب معراج وارد بهشت شدم، فرشتگانى دیدم که بنّائى مى‏کنند، خشتى از طلا و خشتى از نقره، و گاهى هم از کار کردن دست مى‏کشند. به ایشان گفتم: چرا گاهى کار مى‏کنید و گاهى از کار دست مى‏کشید؟ پاسخ دادند: تا مصالح بنّائى برسد.

از دنیا با همۀ وجود بپرهیزید

امام على علیه السلام - در یادکرد حدیث معراج پیامبر صلى الله علیه و آله -: خداوند متعال فرمود: «... اى احمد! برحذر باش از این که همانند کودکى باشى که هرگاه به سبز و زرد مى‌نگرد، [آن را دوست دارد] و هرگاه چیزى ترش و شیرین به او داده شود، به آن مغرور مى‌شود».[37]

شیرینى دنیا، تلخى آخرت است

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: شیرینى دنیا، تلخى آخرت است و تلخى دنیا، شیرینى آخرت.

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: زنهار، که طلب دنیایت، تو را از طلب دینت باز مدارد؛ چرا که طالب دنیا، گاه [به مطلوبش] مى‌رسد و با همانچه بدان رسیده است، نابود مى‌شود، و گاه نمى‌رسد و همانچه بدان نرسیده است، مایۀ هلاکت او مى‌گردد!

آنان که در دنیا داراترند، در آخرت نادارترند، مگر کسى که چنین و چنان کند[38](آن‌گاه حضرت با دستش پراکَنْد).

به هیچ کس چیزى از دنیا داده نشد، مگر آن که از حقّ او در آخرت کاست، حتّى سلیمان بن داوود علیهما السلام. او به جهت دنیایى که به وى داده شد، آخرین پیامبرى است.[39]

هشدار دربارۀ همدمى با دنیا

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: حکایت همدم با دنیا، حکایت کسى است که در آب، راه مى‌رود. آیا مى‌تواند در آب راه برود، بدون آن که پاهایش خیس شود؟!

شُعَب الإیمان - به نقل از انَس: پیامبر خدا فرمود: «آیا کسى هست که بر آب راه برود و پاهایش خیس نشود؟».

گفتند: نه، اى پیامبر خدا!

فرمود: «همدم با دنیا نیز چنین است. او از گناهان به سلامت نمى‌مانَد».[40]

هشدار دربارۀ دنیادوستى

ریشۀ هر خطاست

۳۹۹۳. پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: دنیادوستى، ریشۀ هر خطایى است.

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: دنیادوستى، ریشۀ هر خطا، کلید هر گناه و سبب بى‌حاصل شدن هر کار نیکى است.

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: دنیادوستى، ریشۀ هر نافرمانى و آغاز هر گناهى است.

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: نخستین عواملى که خدا با آنها نافرمانى شد، شش چیز بود: دنیادوستى، ریاست خواهى، علاقه‌مندى به خوراک، علاقه‌مندى به خواب، راحت‌طلبى، و زن‌دوستى.

بزرگ‌ترین گناه کبیره است

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: بزرگ‌ترین گناه کبیره، دنیادوستى است.

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: گناه بزرگى که مردم دربارۀ آن از خداونْد طلب مغفرت نمى‌کنند، دنیاپرستى است.[41]

آثار ایمان به آخرت‏

ایمان و باور به سراى آخرت و این که انسان با مرگ نابود نمى‏شود، بلکه به جهانى دیگر انتقال مى‏یابد و نیز اعتقاد به وجود ارتباط میان کردار انسان در دنیا و سرنوشت او در آخرت، تأثیرى فراوان در روح، روان و افعال اختیارى انسان دارد. برخى از آثارى که قرآن کریم آنها را یادآورى کرده بدین شرح است:

1. آرامش‏

انسانى که زندگى دنیا براى او هدف است و به آخرت ایمان ندارد، در زندگى احساس پوچى و بى‏هدفى مى‏کند؛ از همین رو ناکامى‏ها، سختى‏ها، مصیبت‏ها، ترس از مرگ و نابودى، نبودِ پناهگاه مطمئن، نگرانى از گذشته و فرصت‏هاى از دست رفته و وحشت از آینده، آرامش روحى و روانى‏اش را سلب مى‏کند. این معضلى است که امروزه توجه روان‏کاوان جهان را به خود جلب کرده است.[42] در حالى که انسان معتقد به آخرت، جهان آخرت را هدف و مقصد جاودانى و دنیا را گذرگاه و معبر و همه مظاهر آن را وسیله‏اى براى رسیدن به آن هدف مى‏داند و به همین سبب، ناکامى‏هاى‏ دنیا او را ملول و افسرده نکرده، مشکلات و مصائب را به امید اجر و پاداش اخروى تحمّل مى‏کند و از مرگ- که انتقال از نشئه‏اى به سرخوشىِ دیگر است- هراسى ندارد. چنین انسانى، با ایمانى که به خدا و آخرت دارد از آرامش برخوردار است؛ یعنى نه ترس از آینده دارد و نه اندوهى از گذشته:

«... مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ عَمِلَ صالِحاً فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ»[43]؛ هرکس به خدا و روز بازپسین ایمان آورد و کار نیکو کند، پس نه بیمى برایشان است و نه اندوهگین خواهند شد.

«... مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ عَمِلَ صالِحاً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ»[44]؛ هرکس به خدا و روز بازپسین ایمان داشت و کار شایسته کرد، پس اجرشان را پیش پروردگارشان خواهند داشت، نه بیمى بر آنان است و نه اندوهناک خواهند شد.

در مقابل، منکران آخرت که از راه راست منحرف‏اند: «إِنَّ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ عَنِ الصِّراطِ لَناکِبُونَ»[45] راهى روشن در پیش رو ندارند و سرگشته و متحیّرند:

«إِنَّ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ زَیَّنَّا لَهُمْ أَعْمالَهُمْ فَهُمْ یَعْمَهُونَ»[46]؛ کسانى که به آخرت ایمان ندارند، کردارهاى‏شان را در نظرشان بیاراستیم [تا هم‏چنان‏] سرگشته بمانند.

2. حق پذیرى‏

مؤمنان به آخرت، حق طلب و حق پذیرند. آنان وحى الهى (قرآن) را با گوش جان دریافت مى‏کنند و به آن ایمان آورده: «... وَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ یُؤْمِنُونَ بِهِ»[47] و به آیات آن پند داده مى‏شوند: «... ذلِکَ یُوعَظُ بِهِ مَنْ کانَ مِنْکُمْ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ ...».[48]

لازمه ایمان به خدا و آخرت، پیروى از منادیان حق است:

«... أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ‏ ... إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ»[49]؛ خدا را اطاعت کنید و پیامبر و اولیاى امر خود را [نیز] اطاعت کنید ... اگر به خدا و روز بازپسین ایمان دارید.

از همین رو، مؤمنان به آخرت، سلطه شیطان را نمى‏پذیرند و از او پیروى نمى‏کنند:

«وَ ما کانَ لَهُ عَلَیْهِمْ مِنْ سُلْطانٍ إِلَّا لِنَعْلَمَ مَنْ یُؤْمِنُ بِالْآخِرَةِ مِمَّنْ هُوَ مِنْها فِی شَکٍّ»[50]؛ و [شیطان‏] را بر آنان تسلّطى نبود، جز آن‏که کسى را که به آخرت ایمان دارد، از کسى که درباره آن در تردید است بازشناسیم.

در مقابلِ آنان، تکذیب کنندگان آخرت قرار دارند. این گروه از حقّ روى‏گردان و گریزانند:

«... فَالَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ قُلُوبُهُمْ مُنْکِرَةٌ وَ هُمْ مُسْتَکْبِرُونَ»[51]؛

پس کسانى که به آخرت ایمان ندارند، دل‏هاى‏شان انکار کننده [حقّ‏] است و خودشان متکبّرند.

از همین رو دعوت پیامبران را تکذیب مى‏کنند؛ چنان‏که اشراف قوم نوح که منکر آخرت بودند، نوح را تکذیب مى‏کردند:

«وَ قالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِهِ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ کَذَّبُوا بِلِقاءِ الْآخِرَةِ وَ أَتْرَفْناهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا ما هذا إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ ...»[52]؛ و اشراف قومش که کافر شده و دیدار آخرت را دروغ پنداشته بودند و در زندگى دنیا آنان را مرفّه ساخته بودیم، گفتند: این [مرد] جز بشرى چون شما نیست.

چنین انسان‏هایى به سبب بى‏ایمانى، بر مرکب غرور، تعصّب و هواپرستى سوار مى‏شوند، به گونه‏اى که میان آنان و حقیقت، حجاب و فاصله ایجاد مى‏شود[53]؛ چنان‏که خداوند سبحان به پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم مى‏فرماید:

هنگامى که قرآن مى‏خوانى میان تو و آنها که به آخرت ایمان ندارند حجاب ناپیدایى قرار مى‏دهیم و بر دل‏هاى آنها پوشش‏هایى مى‏نهیم، تا آن را نفهمند و در گوش‏هاى آنها سنگینى قرار مى‏دهیم.

«وَ إِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ جَعَلْنا بَیْنَکَ وَ بَیْنَ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ حِجاباً مَسْتُوراً* وَ جَعَلْنا عَلى‏ قُلُوبِهِمْ أَکِنَّةً أَنْ یَفْقَهُوهُ وَ فِی آذانِهِمْ وَقْراً ...»[54].

تکذیب کنندگان و منکران آخرت، به سخن باطل گرایش دارند و آن را مى‏پسندند:

«وَ لِتَصْغى‏ إِلَیْهِ أَفْئِدَةُ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ وَ لِیَرْضَوْهُ»؛ و [چنین کیفر مقرّر شده است‏] تا دل‏هاى کسانى که به آخرت ایمان نمى‏آورند، به آن [سخن باطل‏] بگراید و آن را بپسندند.[55]

اینان آن‏گونه در گناهان و در پیروى از هوا و هوس غوطه ور شده‏اند که کردار زشت و باطل خود را شایسته و حق مى‏پندارند:

«إِنَّ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ زَیَّنَّا لَهُمْ أَعْمالَهُمْ فَهُمْ یَعْمَهُونَ»[56]؛ کسانى که به آخرت ایمان ندارند، کردارهاى‏شان را در نظرشان بیاراستیم [تا هم‏چنان‏] سرگشته بمانند.

این گروه چنان از حق نفرت دارند و مى‏گریزند که اگر خدا به تنهایى یاد شود، منزجر مى‏گردند و اگر از غیر خدا یاد شود، شادمان مى‏شوند:

«وَ إِذا ذُکِرَ اللَّهُ وَحْدَهُ اشْمَأَزَّتْ قُلُوبُ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ وَ إِذا ذُکِرَ الَّذِینَ مِنْ دُونِهِ إِذا هُمْ یَسْتَبْشِرُونَ»[57].

3. انجام دادن تکالیف فردى و اجتماعى‏

بر اساس بینش اسلامى، میان کردار دنیوى و سرنوشت اخروى انسان ارتباطى محکم وجود دارد؛ یعنى همه اعمال کوچک و بزرگ انسان در دادگاه عدل الهى بررسى مى‏شود و براساس آن پاداش یا کیفر داده مى‏شود.

براساس آیات قرآن، اگر کسى خواهان آخرت باشد و در این راه تلاش کند، کوشش او به نتیجه مورد قبول خواهد انجامید: «وَ مَنْ أَرادَ الْآخِرَةَ وَ سَعى‏ لَها

سَعْیَها وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِکَ کانَ سَعْیُهُمْ مَشْکُوراً»[58] و هرکس آخرت را اراده کند و براى رسیدن به آن بکوشد، خداى سبحان بر کاشته آخرت آنان خواهد افزود: «مَنْ کانَ یُرِیدُ حَرْثَ الْآخِرَةِ نَزِدْ لَهُ فِی حَرْثِهِ ...»[59].

اعتقاد به ارتباط میان اعمال دنیوى و سرنوشت اخروى سبب مى‏شود که انسان در انجام دادن کارهاى نیک و پرهیز از گناه و آلودگى بکوشد و دل به اطاعت خدا و پیامبر و پیشوایان معصوم بسپارد:

«... أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ‏ ... إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ ...»[60].

مؤمنان به آخرت، تسلیم محض فرمان الهى‏اند، حتّى اگر اجراىِ فرمان الهى به ایثار جان آنان بینجامد؛ از همین رو آنان در جهاد با مال و جان تردید نمى‏کنند و با عزمى راسخ و بدون تعلّل به دنبال اداىِ وظیفه الهى خود مى‏روند، در حالى که افراد بى‏ایمان با طرح عذر و بهانه اجازه مى‏خواهند، در میدان جهاد شرکت نکنند:

«لا یَسْتَأْذِنُکَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ أَنْ یُجاهِدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ وَ اللَّهُ عَلِیمٌ بِالْمُتَّقِینَ* إِنَّما یَسْتَأْذِنُکَ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ ارْتابَتْ قُلُوبُهُمْ فَهُمْ فِی رَیْبِهِمْ یَتَرَدَّدُونَ»؛[61] کسانى که به خدا و روز بازپسین ایمان دارند، در جهاد با مال و جان‏شان از تو [عذر و] اجازه نمى‏خواهند. و خدا، به [حال‏] تقوا پیشگان داناست. تنها کسانى از تو اجازه مى‏خواهند [به جهاد نروند] که به خدا و روز بازپسین ایمان‏ ندارند و دل‏هاى‏شان به شک افتاده و در شک خود سرگردانند.

افراد باایمان در اداىِ تکالیف فردى و ارتباط با خدا و از جمله نماز مراقبت دارند:

«... وَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ یُؤْمِنُونَ بِهِ وَ هُمْ عَلى‏ صَلاتِهِمْ یُحافِظُونَ»[62]؛ و کسانى که به آخرت ایمان مى‏آورند، به آن [قرآن نیز] ایمان مى‏آورند و آنان بر نمازهاى خود مراقبت مى‏کنند.

و در ساعات شب به عبادت خدا مشغول‏اند:

«أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّیْلِ ساجِداً وَ قائِماً یَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَ یَرْجُوا رَحْمَةَ رَبِّهِ ...»؛[63] [آیا چنین کسى بهتر است‏] یا آن کسى که او در طول شب در سجده و قیام اطاعت [خدا] مى‏کند [و] از آخرت مى‏ترسد و رحمت پروردگارش را امید دارد.

آنان مساجد را که جاى‏گاه نماز و یاد خداست، آباد مى‏کنند:

«إِنَّما یَعْمُرُ مَساجِدَ اللَّهِ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ ...»[64]؛ مساجد خدا را تنها کسانى آباد مى‏کنند که به خدا و روز بازپسین ایمان آورده‏اند.

و به رعایت حقوق دیگران از جمله خانواده اهتمام مى‏ورزند و با راستى و صداقت عمل مى‏کنند:

«... وَ لا یَحِلُّ لَهُنَّ أَنْ یَکْتُمْنَ ما خَلَقَ اللَّهُ فِی أَرْحامِهِنَّ إِنْ کُنَّ یُؤْمِنَّ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ ...»[65]؛ و اگر به خدا و روز بازپسین ایمان دارند، براى آنان روا نیست که آن‏چه را خداوند در رَحِم آنان آفریده پوشیده دارند.

ولى افرادى که به آخرت ایمان ندارند، اهل فریب و نیرنگ‏اند:

«وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالْیَوْمِ الْآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنِینَ* یُخادِعُونَ اللَّهَ وَ الَّذِینَ آمَنُوا ...»[66]؛ و برخى از مردم مى‏گویند: ما به خدا و روز بازپسین ایمان آورده‏ایم؛ ولى گروندگان [راستین‏] نیستند و با خدا و مؤمنان نیرنگ مى‏بازند.

آنان ریاکارند:

«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِکُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذى‏ کَالَّذِی یُنْفِقُ مالَهُ رِئاءَ النَّاسِ وَ لا یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ ...»[67]؛ اى کسانى که ایمان آورده‏اید، صدقه‏هاى خود را با منّت و آزار، باطل مکنید؛ مانند کسى که مالش را براى خودنمایى به مردم، انفاق مى‏کند و به خدا و روز بازپسین ایمان ندارد.

و حق را انکار مى‏کنند و مستکبرند:

«... فَالَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ قُلُوبُهُمْ مُنْکِرَةٌ وَ هُمْ مُسْتَکْبِرُونَ»[68]؛ پس کسانى که به آخرت ایمان ندارند، دل‏هایشان انکار کننده [حقّ‏] است و خودشان متکبّرند.

مردم را از راه خدا باز مى‏دارند و کژى و انحراف در دین را مى‏خواهند:

«الَّذِینَ یَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ وَ یَبْغُونَها عِوَجاً وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ کافِرُونَ»[69]؛ همانا که [مردم را] از راه خدا باز مى‏دارند و آن را کج مى‏خواهند و آنها منکر آخرت‏اند.[70]

نتیجه

از آنچه گذشت در این نوشتار باید به این نتیجه رسید که دنیا محلی برای رشد و تربیت و رسیدن به دنیای دیگر یعنی آخرت می باشد. در آیات و روایات و سخنان بزرگان دین درباره لزوم دوری از دنیا و نگاه به آینده و زندگی پس از مرگ مطالب ارزشمندی بیان شده است که جای تفکر و عملی کردن آن در زندگی فردی و اجتماعی می باشد که باید برنامه ریزی دقیقی در این مورد صورت گیرد و این تعالیم چراغ راه بشر قرار گیرد تا دچار غفلت و خسارت نشود و بخاطر دنیا و زندگی چند روز آن آخرت دائمی و همیشگی را از دست ندهد که گفتارها و نوشتارها در حوزه دین بیانگر این مفهوم می باشند.

 

 

[1] هاشمى شاهرودى، محمود، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام، 5جلد، موسسه دائرة المعارف فقه اسلامى بر مذهب اهل بیت علیهم السلام، مرکز پژوهشهاى فارسى الغدیر - ایران - قم، چاپ: 1، 1426 ه.ق.

 

 

[2] هاشمى شاهرودى، محمود، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام، 5جلد، موسسه دائرة المعارف فقه اسلامى بر مذهب اهل بیت علیهم السلام، مرکز پژوهشهاى فارسى الغدیر - ایران - قم، چاپ: 1، 1426 ه.ق.

 

 

[3] هاشمى شاهرودى، محمود، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام، 5جلد، موسسه دائرة المعارف فقه اسلامى بر مذهب اهل بیت علیهم السلام، مرکز پژوهشهاى فارسى الغدیر - ایران - قم، چاپ: 1، 1426 ه.ق.

 

 

[4] طالقانی، نظرعلی، کاشف الاسرار، جلد: ۲، صفحه: ۱۴۲، رسا، تهران - ایران، 1373 ه.ش.

[5] طالقانی، نظرعلی، کاشف الاسرار، جلد: ۲، صفحه: ۱۴۳، رسا، تهران - ایران، 1373 ه.ش.

[6] سبحانی تبریزی، جعفر. ، 1387 ه.ش.، دانشنامه کلام اسلامی، قم - ایران، مؤسسه امام صادق علیه السلام، صفحه: ۳۲

[7] . رسائل اخوان الصفا، ج 3، ص 294

 

 

[8] . عنکبوت/ 64

 

 

[9] . یس/ 65

 

 

[10] . فصلت/ 21

 

 

[11] . نهج البلاغه، خطبه 42.

 

 

[12] . نهج البلاغه، خطبه 187.

 

 

[13] . کنوز الحقائق، مناوى، باب دال.

 

 

[14] . مجموعه آثار( زندگى جاوید یا حیات اخروى)، ج 2، ص 523

 

 

[15] . همان،( معاد)، ج 4، ص 809- 811

 

 

[16] . نساء، آیه 73

 

 

[17] . کهف، آیه 42

 

 

[18] . حاقه، آیه 25

 

 

[19] . فجر، آیه 24

 

 

[20] . مجموعه آثار( زندگى جاوید یا حیات اخروى)، ج 2، ص 523

 

 

[21] . واقعه، آیه 20- 26

 

 

[22] . علم الیقین، ج 2، ص 1056- 1064

 

 

[23] . آل عمران، آیه 77

 

 

[24] . فجر، آیه 28- 30

 

 

[25] . نساء، آیه 56 و مجموعه آثار( معاد)، ج 4، ص 818

 

 

[26] . پادشاهى خدا، ص 126

 

 

[27] . انعام، آیه 103

 

 

[28] . مجموعه آثار( معاد)، ج 4، ص 809

 

 

[29] . نور، آیه 25

 

 

[30] . مؤمنون، آیه 99- 100

 

 

[31] . الذخیره، ص 527 و نظریات علم الکلام، ص 487- 488

 

 

[32] . احزاب، آیه 36 و مفاتیح الغیب، ج 2، ص 731

 

 

[33] . واقعه، آیه 54- 55

 

 

[34] . انسان، آیه 5

 

 

[35] خراسانى، على، آخرت سراى پایدار، 1جلد، بوستان کتاب قم (انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى حوزه علمیه قم) - ایران - قم، چاپ: 1، 1387 ه.ش.

 

 

[36] . تفسیر المیزان، ج 13، ص 23.

 

 

[37] محمدی ری‌شهری، محمد، حکمت نامه پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلم، جلد: ۶، صفحه: ۵۵، مؤسسه علمی فرهنگی دار الحدیث. سازمان چاپ و نشر، قم - ایران، 1387 ه.ش.

[38]  یعنى از چپ و راست و پس و پیش، بذل و بخشش کند و در راه خدا انفاق نماید.

[39] محمدی ری‌شهری، محمد، حکمت نامه پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلم، جلد: ۶، صفحه: ۵۵، مؤسسه علمی فرهنگی دار الحدیث. سازمان چاپ و نشر، قم - ایران، 1387 ه.ش.

[40] محمدی ری‌شهری، محمد، حکمت نامه پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلم، جلد: ۶، صفحه: ۵۷، مؤسسه علمی فرهنگی دار الحدیث. سازمان چاپ و نشر، قم - ایران، 1387 ه.ش.

[41] محمدی ری‌شهری، محمد، حکمت نامه پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلم، جلد: ۶، صفحه: ۵۹، مؤسسه علمی فرهنگی دار الحدیث. سازمان چاپ و نشر، قم - ایران، 1387 ه.ش.

[42] . معاد از نظر روح و جسم، ج 1، ص 44

 

 

[43] . مائده، آیه 69

 

 

[44] . بقره، آیه 62

 

 

[45] . مؤمنون، آیه 74

 

 

[46] . نمل، آیه 4

 

 

[47] . انعام، آیه 92

 

 

[48] . بقره، آیه 232

 

 

[49] . نساء، آیه 59

 

 

[50] . سبأ، آیه 21

 

 

[51] . نحل، آیه 22

 

 

[52] . مؤمنون، آیه 23، 33

 

 

[53] . پیام قرآن، ج 5، ص 403

 

 

[54] . اسراء، آیه 45- 46

 

 

[55] . انعام، آیه 113

 

 

[56] . نمل، آیه 4

 

 

[57] . زمر، آیه 45

 

 

[58] . اسراء، آیه 19

 

 

[59] . شورى، آیه 20

 

 

[60] . نساء، آیه 59

 

 

[61] . توبه، آیه 44- 45

 

 

[62] . انعام، آیه 92

 

 

[63] . زمر، آیه 9

 

 

[64] . توبه، آیه 18

 

 

[65] . بقره، آیه 228

 

 

[66] . همان، آیه 8- 9

 

 

[67] . همان، آیه 264

 

 

[68] . نحل، آیه 22

 

 

[69] . اعراف، آیه 45

 

 

[70] خراسانى، على، آخرت سراى پایدار، 1جلد، بوستان کتاب قم (انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى حوزه علمیه قم) - ایران - قم، چاپ: 1، 1387 ه.ش.

 

 

 

  

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی