شباهت ها و تفاوت هاى دنیا و آخرت
مقدمه
دنیا و آخرت یکی از پور کاربردترین مفاهیمبین ادیان و ملل در جامعه ها و اعصار گذشته و حال بوده است.شناخت این دو مفهوم کمک بسیار خوبی در تعامل بین بنده و معبود می کند و بسیاری از اعمال و رفتار های انسانی را تحت ضابه و قانون خود می برد. وقتی این دو مفهوم برای عقل انسان و بشر حل و فهمیده شد نگاه اش به دنیا گذرا و به عنوان پلی برای رسیدن به دنیای دیگر یعنی آخرت خواهد بود که تعالیم ادیان آسمانی من جمله دین مبین اسلام آن را با تاکید بسیاری به مخاطبین خود بیان می دارد.در این نوشتار سعی شده است به صورت مختصر و مفید گفتارها و بیاناتی را در زمینه این دو مفهوم آورده و از جهت توصیفی به آن نگاه شود.
آخرت
آخرت: جهان پس از مرگ.[1]
کیفر: کیفر مترتّب بر استمتاع یا در آخرت است که در صورت عدم توبه برارتکاب حرام مترتّب است و یا در دنیا.[2]
دنیا
دنیا: جهان محسوس و مادّى، مقابل آخرت.[3]
تعریف دنیا
قال اللّه تعالى فى سورة العنکبوت وَ مٰا هٰذِهِ الْحَیٰاةُ الدُّنْیٰا إِلاّٰ لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدّٰارَ الْآخِرَةَ لَهِیَ الْحَیَوٰانُ: نیست این دو روزه دنیا مگر لهو و لعب و دار آخرت همان جاى زندگانى است. بدان که لفظ دنیا مؤنث ادنى است که افعل التفضیل است مشتق از دنوّ، به معنى قرب و از دنائت به معنى پستى است، و هر دو معنى صحیح و مراد است در آیات و اخبار بسیار. و موصوف او در آیات و اخبار بسیار، دار است و حیات، مثل أَذْهَبْتُمْ طَیِّبٰاتِکُمْ فِی حَیٰاتِکُمُ الدُّنْیٰا: بردید لذّتهاى خود را در زندگانى دنیا. و مثل قول خاتم (ص) الدّنیا دار من لا دار له. و در آیات هر چند دار دنیا صریحا ذکر باشد در نظرم نیست و لکن به مقابله معلوم است. مثل سورۀ قصص وَ ابْتَغِ فِیمٰا آتٰاکَ اللّٰهُ الدّٰارَ الْآخِرَةَ وَ لاٰ تَنْسَ نَصِیبَکَ مِنَ الدُّنْیٰا. پس معنى دنیا حیات و دار نزدیکتر و پستتر است. و گاهى به لفظ مذکر ذکر شود مثل آیه اعراف یَأْخُذُونَ عَرَضَ هٰذَا الْأَدْنىٰ وَ یَقُولُونَ سَیُغْفَرُ لَنٰا، اى هذا الشىء الادنى او هذا المحسوس الادنى یعنى الدنیا. و چون به معنى نزدیکتر لازم دارد سابقیّت و اوّلیّت را، لهذا آخرت را آخرت و عقبى گویند و دنیا را اولى گویند، مثل لَهُ الْحَمْدُ فِی الْأُولىٰ وَ الْآخِرَةِ و مثل وَ لَلْآخِرَةُ خَیْرٌ لَکَ مِنَ الْأُولىٰ. و به سبب کثرت استعمال، معنى اسمیّت در این الفاظ پیدا شده که گویا اسم شدهاند از براى این دو عالم، مثل لفظ زمان و مکان و بهشت، به طورى که موصوف هیچ به نظر نیاید. دنیا و آخرت یعنى این جهان و آن جهان، و در آیات و اخبار بسیار هم بىموصوف ذکر شدهاند مثل وَ لَوْ لاٰ فَضْلُ اللّٰهِ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَتُهُ فِی الدُّنْیٰا وَ الْآخِرَةِ و مثل خَسِرَ الدُّنْیٰا وَ الْآخِرَةَ و هکذا.
و اما به حسب معنى، بدان که دنیا عبارت است از تمام عالم زمان و مکان، خواهى بگو تمام عالم اجسام، و یا بگو تمام آسمانها و زمین و عناصر، و یا بگو تمام عالم مادّه، و یا بگو تمام آنچه در حرکت و گردش و تغیّر است، و یا بگو تمام آنچه او را هلاک و موت و فناء و تغیّر صورتى ضرور است کما قال یَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَیْرَ الْأَرْضِ وَ السَّمٰاوٰاتُ، و یا بگو هر چه تضاد و تزاحم بردارد و در او تمانع راه دارد دنیا است، و یا بگو هر چه نفع ابدى ندارد دنیا است، و یا بگو هر چه از تو به خواب و مرگ جدا شد دنیا است، و یا بگو هر چه منشأ الم و راحت و حزن و سرور و روح است از قبل بدن، دنیا است، و یا بگو هر چه محسوس و معلوم به این حواس خمسۀ ظاهره[4]است دنیا است، و هکذا از تعبیرات دیگر. و این دنیا که گفتیم نه تنها یک چیز یا ده چیز یا صد چیز است.
و لکن آن دنیا که حبّ او رأس هر گناه است او لذّات محسوسه و حیات و ریاست است، و یا بگو او چیزهائى است در خارج که مبادى و اسباب آن سه چیز است، و یا بگو که دنیا همه این سه غایات با مبادى و اسباب آنها است، و لکن بهتر شاید همان اول باشد زیرا که محبت مقدمات بالتبع و بالعرض است، چنانچه گفتیم. و لکن چون غالب ملتفت غایات نیستند لهذا مورد امر و نهى و اطلاق دنیا غالبا در اخبار همان اعیان خارجیه شود مثل هل الدّنیا الاّ طعام اکلته الخ و مثل اخترت من دنیاکم ثلثة الطّیب و النّساء. اگر چه دنیا و اقبال و ادبار دنیا در نظر بسیارى همان مال است. به حضرت صادق (ع) کسى عرض کرد و اللّه انّا لنطلب الدّنیا و نحبّ ان نؤتوها فقال تحبّ تصنع ما ذا قال اعود بها على نفسى و عیالى و اصل بها و اتصدّق و احجّ و اعتمر فقال (ع) لیس هذا طلب الدّنیا هذا طلب الآخرة: ما طالبیم دنیا را و دوست داریم که او را به ما بدهند، فرمود مىخواهى دنیا را چه کنى، عرض کرد مىخواهم خودم و عیالم تعیّش کنیم و صله رحم بجا آورم و حج و عمره نمایم، فرمود این طلب دنیا نیست این طلب آخرت است.
و اینکه دنیا را همان مال دانند، به لحاظى بد نفهمیدهاند. زیرا که به او توان به تمام آرزوها و لذّتهاى دنیا رسید الاّ ما شذّ و ندر. بارى از آنچه گفتیم به مقایسه و مقابله، معنى آخرت هم ظاهر شد که او دار قرار و دار خلد و دار عدن و دار دوام و ثبات است. رجوع به آیات و اخبار و کلمات بزرگان نما تصدیق آنچه گفتیم بر تو ظاهر شود.[5]
آخرت
آخرت: کلمۀ «آخرت» در لغت از ماده «أ خ ر» و مؤنث آخر است. این کلمه گاهى در مقابل «اولى» قرار مىگیرد و اولى مؤنث اول است (الصحاح، ج ۲، ص ۵۷۶؛ المفردات فى غریب القرآن، ص ۱۳ و لسان العرب، ج ۴، ص ۱۲) و گاهى در مقابل «دنیا» (مجمع البحرین، ج ۱، ص ۴۸) و دنیا یا از ماده دنوّ است (نزدیکى)، و یا از مادّه دنّى (پست و ناچیز).
قهرا آخرت به معناى زندگى دورتر، یا در سطح بالاتر است. آنجا که در مقابل «اولى» است به معناى آخر کار است (بحار الأنوار، ج ۲۴، ص ۳۵۶).
آخرت در اصطلاح دو کاربرد دارد: یکى عالم پس از دنیا که عالم برزخ و قیامت را شامل مىشود، عبارت از جهانى است که انسانها پس از مردن به آن وارد شده و براى همیشه در آن زندگى خواهند کرد و دیگرى به معناى قیامت است. پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم دربارۀ این که چرا جهان پس از دنیا آخرت نامیده شده، فرموده است: «چون بعد از دنیا و متأخر از آن است» (بحار الانوار، ج ۵۴، ص ۳۵۶ و مجمع البیان ج ۱ ص ۸۸) و على علیه السّلام فرموده است: «چون سراى پاداش است». (علل الشرایع، ج ۱، ص ۱۲).
واژۀ آخرت در قرآن کریم ۱۱۵ مرتبه آمده است: ۵۸ مورد در مقابل واژه «دنیا»، و ۵ مورد در مقابل واژه «اولى»، ۹ مورد صفت یا مضاف الیه «الدار» و یک مورد صفت «النشأة».
همچنین از آخرت به «دار السلام» (یونس: ۲۵)، سراى صلح و سلامت، «دار المتقین» (نحل: ۳۰)، سراى تقواپیشهگان، «دار المقامه» (فاطر: ۳۵) سراى اقامت، «دار القرار» (غافر: ۳۹) سراى آرامش، «دار الخلد» (فصلت: ۲۸) سراى جاوید و «دار البوار» (ابراهیم: ۲۸) سراى نیستى و نابودى نیز تعبیر شده است.
پیامبران الهى بر لزوم ایمان به آخرت تأکید بسیار داشتهاند و یادآورى مرگ را نشانۀ زیرکى انسان دانسته و انذار و تبشیر را از اصول دعوت خود قرار دادهاند (منشور جاوید، ج ۹، ص ۵). زیرا وقتى انسان باور کند که آخرتى در کار است و سعادت و شقاوت ابدى او در گرو اعمال و نیّات خواهد بود، آثار این باور در گفتار و کردار، عقاید و افکار او تأثیر مستقیم و شگرف مىگذارد و موجب اصلاح هرچه بیشتر او خواهد شد؛ چنانکه علت انحراف بشر کنونى، غفلت از یاد آخرت است (بدایة المعارف، ج ۲، ص ۲۸۶). ازاینرو خداوند متعال بندگان ویژۀ خود را با وصف «یادکنندگان آخرت» تمجید فرموده[6] است: إِنّٰا أَخْلَصْنٰاهُمْ بِخٰالِصَةٍ ذِکْرَى الدّٰارِ؛ «ما آنان را خالص کرده [و به مقام مخلصین رساندیم] به این سبب که فقط به یاد آخرت بودند» (ص: ۴۶).
ویژگىهاى عالم آخرت: آخرت وجهۀ ملکوتى و ظهور تام دنیا محسوب شده و همچون سکهاى دو رو، مجموعا یک واحد به شمار مىآیند (المیزان، ج ۲، ص ۱۰۴) یَعْلَمُونَ ظٰاهِراً مِنَ الْحَیٰاةِ الدُّنْیٰا وَ هُمْ عَنِ الْآخِرَةِ هُمْ غٰافِلُونَ آنان فقط ظاهرى از زندگى دنیا را مىدانند، و از آخرت غافلاند (روم: ۷).
آن عالم حدّ وسط جهان مجردات عقلیه و جسمانیات مادیّه قرار دارد (اسفار اربعه، ج ۹، ص ۳۳۵).
آخرت داراى زمین و آسمانهاست، اگرچه با زمین و آسمانهاى دنیا از بعضى جهات متفاوت است (المیزان، ج ۱۱، ص ۲۴) یَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَیْرَ الْأَرْضِ وَ السَّمٰاوٰاتُ...؛ «در آن روز که این زمین به زمین دیگر، و آسمانها [به آسمانهاى دیگر] مبدّل مىشود (ابراهیم: ۴۸)؛ (مجمع البیان، ج ۶، ص ۹۴؛ الکشاف، ص ۶۳۶، تفسیر کبیر، ج ۱۹، ص ۱۴۶). آن سرا، محل ظهور و تجلّى مالکیت مطلقۀ الهى (المیزان، ج ۲، ص ۱۷۹) و کشف حقایق اشیا و تعیّن اجزاء، و تبدیل شدن جهان غیب به جهان شهادت است. (المیزان، ج ۷، ص ۵۴؛ ج ۱۱، ص ۱۴؛ ج ۱۶، ص ۳۹۱) و داراى حیات حقیقى و محض بوده و سراسر زندگى است (شرح العقیدة الطحاویه، ص ۱۲۰؛ الکشاف، ص ۹۵۷) إِنَّ اَلْآخِرَةَ لَهِیَ الْحَیَوٰانُ (عنکبوت: ۶۴). ماده و جسم آن، زمین و آسمان، باغ و میوهها، آتش و عذاب آن همگى جاندار، شاعر و آگاهند. (مجمع البیان، ج ۸، ص ۴۰؛ المیزان، ج ۱۸، ص ۲۰۵؛ تفسیر کبیر، ج ۲۵، ص ۹۲).
پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم فرموده است: سالهاى آخرت وصفناشدنى، روزهاى آن بىشمار و ساکنان آن جاودانهاند (بحار الأنوار، ج ۵۴، ص ۳۵۶) و فنا و پیرى و کهنگى به آن راه ندارد (المیزان، ج ۱۶، ص ۱۴۹).
اما محدود بودن آن به عمر آسمانها و زمین مٰا دٰامَتِ السَّمٰاوٰاتُ وَ الْأَرْضُ (هود، ۱۰۸) به این جهت است که مطلق آسمانها و زمین، از این حیث که آسمان و زمیناند، ابدى و روشن به نور پروردگارند، اگرچه آسمان و زمین دنیایى فانى است (المیزان، ج ۱۱، ص ۲۴).
نعمتهاى آخرت خالص از نقمت و سعادت آن خالص از شقاوت است؛ چنانکه نقمت و شقاوت آن نیز همینگونه است. (همان، ج ۱۲، ص ۲۰).
براى شناخت بهتر آخرت، لازم است به بررسى شباهتها و تفاوتهاى دنیا و آخرت بپردازیم؛ زیرا دنیا و آخرت، دو مفهوم متضایفاند که شناخت صحیح هر یک بدون شناخت دیگرى ممکن نیست.[7]
دنیا، مدرسه انسان
دنیا براى بشر نسبت به آخرت مرحله تهیّؤ و تکمیل و آمادگى است. دنیا نسبت به آخرت نظیر دوره مدرسه و دانشگاه است براى یک جوان، دنیا حقیقتا مدرسه و دار التربیه است.
در نهج البلاغه، بخش کلمات قصار، آمده است که شخصى آمد خدمت امیر المؤمنین على (ع) و زبان به ذمّ دنیا گشود که دنیا چنین است و دنیا چنان، دنیا انسان را فریب مىدهد، دنیا انسان را فاسد مىکند، دنیا دغلباز و جنایتکار است، و از این قبیل سخنان. این مرد شنیده بود که بزرگان، دنیا را مذمّت مىکنند، خیال کرده بود مقصود از مذمّت دنیا مذمّت واقعیّت این جهان است، مقصود این است که جهان فى حدّ ذاته بد است، نمىدانست که آنچه بد است دنیاپرستى است، آنچه بد است دید کوتاه و خواست محدود است که با انسان و سعادت انسان ناسازگار است. على (ع) به او فرمود: تو فریب دنیا مىخورى، دنیا تو را فریب نمىدهد، تو بر دنیا جنایت وارد آوردهاى، دنیا بر تو جنایت نکرده است ... تا آنجا که فرمود: دنیا با کسى که با صداقت رفتار کند صدیق است و براى کسى که آن را درک کند مایه عافیت است؛ دنیا معبد دوستان خدا، مصلّاى فرشتگان خدا، فرودگاه وحى خدا، تجارتخانه اولیاء خداست ...
جهان آخرت نیز نسبت به دنیا چنین است. وضع زندگى در آخرت با وضع آن در دنیا متفاوت است. در هر دو تا حیات هست ولى نه یکجور. زندگى در آنجا قوانین و نظاماتى دارد غیر از آنچه که در اینجا هست. به عبارت دیگر، دنیا و آخرت دو نوع جهان و دو نشئهاند. براى بدست آوردن تفاوتهاى این دو جهان، باید به توصیفهایى که از ناحیه متون دینى دراینباره رسیده است مراجعه کنیم.
اکنون، چند تفاوت را ذیلًا بیان مىکنیم:
1. ثبات و تغییر. در این جهان، حرکت و تغییر هست. کودک، جوان مىگردد، کامل مىشود، به پیرى مىرسد و سپس مىمیرد. در این جهان، نوها کهنه مىشود و کهنهها از بین مىرود؛ ولى در جهان آخرت پیرى و کهنگى وجود ندارد، مرگى هم در کار نیست. آنجا جهان بقاء است و اینجا جهان فناء، آنجا خانه ثبات و قرار است و اینجا خانه زوال و فنا.
2. زندگى خالص و ناخالص. دومین تفاوت، این است که در این جهان، موت و حیات، مرگ و زندگى با هم آمیخته است ولى آن جهان سراپا زندگى است. در اینجا جماداتى و حیواناتى وجود دارند و هر کدام به دیگرى تبدیل مىگردند. جسمى که اکنون بدن ماست و حیات دارد زمانى مرده و جماد بوده است و بار دیگر نیز حیات از آن جدا مىگردد و به حالت جمادى برمىگردد. زندگى و مرگ در دنیا مخلوط به هماند. اما در آخرت چنین نیست؛ آنجا یکپارچه حیات است؛ زمین آخرت، جواهر و سنگریزههاى آن، درخت و میوه آن همگى حیات دارند، آتش آنجا هم درّاک و فعّال است.
قرآن کریم مىفرماید:
وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِیَ الْحَیَوانُ[8].
«همانا منحصرا خانه آخرت خانهاى است که زنده است».
آخرت یک موجود زنده و یک حیوان و جاندار است.
عضوها و اندامها در این جهان، شعور و درک ندارند ولى در آن جهان پوست بدن
و ناخن هم فهم دارد و حتى سخن مىگوید. در قیامت بر دهانها مهر زده مىشود و هر عضوى خودش کارهایى را که انجام داده است بازگو مىکند.
از زبان پرسش نمىشود تا با دروغگویى پردهپوشى کند. هر عضوى در آنجا ناطق مىگردد، خودش کارهاى خود را شرح مىدهد.
قرآن کریم مىفرماید:
الْیَوْمَ نَخْتِمُ عَلى أَفْواهِهِمْ وَ تُکَلِّمُنا أَیْدِیهِمْ وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ[9].
«امروز بر دهانهایشان مهر مىزنیم و دستهایشان با ما سخن مىگویند و پاهایشان گواهى مىدهند که چه انجام دادهاند».
در جاى دیگر، مکالمه و مشاجره انسانها را با اعضاء و جوارح خودشان ذکر مىکند:
وَ قالُوا لِجُلُودِهِمْ لِمَ شَهِدْتُمْ عَلَیْنا؟ قالُوا أَنْطَقَنَا اللَّهُ الَّذِی أَنْطَقَ کُلَّ شَیْءٍ[10].
پس از بیان این مطلب که در قیامت گوش و چشم مجرمین و دیگر اندامهایشان علیه آنها گواهى مىدهند، مشاجرهاى را که بین آنان در مىگیرد چنین شرح مىدهد:
«و به پوستهاى بدنشان مىگویند چرا به ضرر ما شهادت دادید؟ پاسخ مىدهند: خدا ما را ناطق ساخت، خدایى که هر چیز را به سخن آورده است.»
آرى، زندگى در جهان آخرت خالص است، آمیخته به موت نیست، از عنصر کهنگى و فرسودگى و مرگ و فنا در آنجا خبر و اثرى نیست؛ بر آن جهان، جاودانگى حکمفرماست.
3. کشت و درو. سومین تفاوت دنیا و آخرت این است که اینجا خانه کشت کردن و تخم پاشیدن است و آنجا خانه بهرهبردارى و درو کردن. در آخرت، عمل نیست، مقدّمه نیست، هر چه هست محصول و نتیجه است، مانند روزى است که نتیجه امتحانات دانشآموزان اعلام مىگردد. اگر دانشآموزى در وقت امتحان اعلام کند که به من مهلت درس خواندن بدهید و یا در وقت اعلام نتیجه تقاضا کند که اکنون از من بپرسید تا جواب دهم، پاسخى که دریافت مىدارد این است که وقت امتحان گذشته و اکنون وقت نمره دادن است. انبیاء که فریاد مىکنند: اى مردم به عمل صالح بپردازید و ذخیرهاى براى خانه واپسین خویش تهیه کنید براى این است که زمان عمل محدود است.
امیر المؤمنین على (ع) مىفرماید:
و انّ الیوم عمل و لا حساب و غدا حساب و لا عمل[11].
«امروز، کار است و محاسبه نیست و فردا محاسبه است و کار نیست».
در جاى دیگر مىفرماید:
عباد اللّه! الآن فاعملوا و الالسن مطلقة، و الابدان صحیحة، و الاعضاء لدنة، و المنقلب فسیح[12].
«اى بندگان خدا هم اکنون که زبانها آزاد و بدنها سالم است و اعضاء فرمان مىبرد و میدان فعالیت باز است بکوشید».
یعنى بدن وسیله فعالیت و کار توست، پیش از آنکه از تو گرفته شود و متلاشى گردد، با آن کار کن، کارى که به حال تو سودمند باشد.
آن زمان که مهلت سپرى مىگردد و به فرمان خداى توانا، روح از بدن آهنگ جدایى ساز مىکند، دیگر کار از دست شده است، در آن موقع هر چه فریاد کنى که مرا برگردانید تا کار نیکى انجام دهم پاسخى که مىشنوى این است که: «ممکن نیست».
اگر اتصال میوه کال جدا شده از درخت، به درخت، و از سر گرفتن وضع سابق و شیرین شدن آن، ممکن باشد مراجعه به دنیا ممکن است، ولى قانون آفرینش جز این است.
چه زیباست جملهاى که رسول اکرم (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم) دراینباره فرموده است:
الدّنیا مزرعة الآخرة[13].
«دنیا کشتگاه آخرت است».
در این حدیث، مجموع دوره وجود انسان به دوره سال تشبیه شده و هر یک از دنیا و آخرت به یکى از دو فصل سال تشبیه شده است، دنیا فصل کشت کردن، و آخرت فصل محصول برداشتن است.
الف) شباهتها
1. هر دو جهان، حقیقى و واقعى بوده و فضا و ابعاد و اجرامى دارند. از همین رو، انسان در هر دو جهان، داراى اندام و بدن است.[14]
2. انسان در هر دو جهان، به خود و متعلّقاتش آگاهى کامل داشته و شخصیتى واحد دارد.[15] این مطلب از آیاتى قابل برداشت است، مانند:
«یا لَیْتَنِی کُنْتُ مَعَهُمْ»[16]؛ اى کاش من با آنان بودم.
[و] «یا لَیْتَنِی لَمْ أُشْرِکْ بِرَبِّی أَحَداً»[17]؛ اى کاش هیچ کس را شریک پروردگارم نمىساختم.
[و] «یا لَیْتَنِی لَمْ أُوتَ کِتابِیَهْ»[18]؛ اى کاش کتابم را دریافت نکرده بودم.[19]
[و] «یا لَیْتَنِی قَدَّمْتُ لِحَیاتِی»؛ اى کاش براى زندگانى خود [چیزى] پیش فرستاده بودم.
3. انسان در هر دو جهان، داراى غرایز انسانى و حیوانى است.[20] قرآن کریم، نعمتهاى بهشتى را چنین وصف مىکند:
«وَ فاکِهَةٍ مِمَّا یَتَخَیَّرُونَ* وَ لَحْمِ طَیْرٍ مِمَّا یَشْتَهُونَ* وَ حُورٌ عِینٌ* ...
لا یَسْمَعُونَ فِیها لَغْواً وَ لا تَأْثِیماً* إِلَّا قِیلًا سَلاماً سَلاماً»[21]؛ و میوه از هر چه اختیار کنند و از گوشت پرنده هرچه بخواهند و حوران چشم درشت ... در آنجا نه بیهودهاى مىشنوند و نه [سخنى] گناهآلود. آنجا سخنى جز سلام و درود نیست.
در هر دو جهان، آلام و لذّتهاى عقلى و حسّى وجود دارد[22]؛ چنانکه درباره کسانى که پیمان خدا و سوگندهاى خود را به بهاى ناچیزى مىفروشند، آمده است:
«وَ لا یُکَلِّمُهُمُ اللَّهُ وَ لا یَنْظُرُ إِلَیْهِمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَ لا یُزَکِّیهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ»[23]؛ خدا روز قیامت با آنان سخن نمىگوید و به ایشان نمىنگرد و پاکشان نمىگرداند و عذابى دردناک خواهند داشت.
و به نفس مطمئنّه چنین خطاب شده است:
«ارْجِعِی إِلى رَبِّکِ راضِیَةً مَرْضِیَّةً* فَادْخُلِی فِی عِبادِی* وَ ادْخُلِی جَنَّتِی»[24]؛ خشنود و خداپسند به سوى پروردگارت باز گرد و در میان بندگان من درآى و در بهشت من داخل شو.
رنجها و لذّتهاى جسمى در هر دو جهان از طریق جسم براى روح انسان حاصل مىشود؛ چنانکه در آیهاى عذاب کافران از طریق پوست آنان دانسته شده است:
«کُلَّما نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْناهُمْ جُلُوداً غَیْرَها لِیَذُوقُوا الْعَذابَ[25]؛ هر چه پوستشان بریان گردد، پوستهایى دیگر بر جایش نهیم، تا عذاب را بچشند.
4. خداوند در هر دو جهان قابل رؤیت حسى نیست.[26] در قرآن امکان دیدن خداوند به صورت مطلق نفى شده است: «لا تُدْرِکُهُ الْأَبْصارُ»[27]؛ چشمها او را درنمىیابند. البته انسانها در آن جهان همگى خود را در محضر خداوند احساس کرده و به قطع و یقین، به وجودش پى مىبرند[28]:
«وَ یَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ الْمُبِینُ»[29] و خواهند دانست که خدا همان حقیقت آشکار است.
حتى انسان کافر نیز پس از مرگ، پروردگار خود را شناخته و او را مورد خطاب قرار مىدهد:
«قالَ رَبِّ ارْجِعُونِ* لَعَلِّی أَعْمَلُ صالِحاً فِیما تَرَکْتُ»[30]؛ ... مىگوید:
پروردگارا! مرا باز گردانید، شاید در آنچه وانهادهام کار نیکى انجام دهم.
5. انسانها در عالم آخرت نیز از اختیار و اراده برخوردارند[31]؛ لیکن همچون دنیا توان اجراى آن براى هرکسى در محدوده دارایىها و توانایىهاى خود و به میزانى است که خود را در این دنیا در اختیار خدا و رسول او قرار داده و از خود سلب اراده کرده باشد.[32]
گواه برخوردارى انسان از اختیار و اراده در آن جهان، اینکه خداوند، افعال و اعمال انسانها را در بهشت و جهنّم به خود آنان نسبت مىدهد؛ چنانکه درباره دوزخیان فرموده است:
«فَشارِبُونَ عَلَیْهِ مِنَ الْحَمِیمِ* فَشارِبُونَ شُرْبَ الْهِیمِ»[33]؛ و روى آن از آب جوش مىنوشید [مانند] نوشیدن اشتران تشنه.
همچنین درباره ابرار مىفرماید:
«إِنَّ الْأَبْرارَ یَشْرَبُونَ مِنْ کَأْسٍ کانَ مِزاجُها کافُوراً»[34]؛ همانا نیکان از جامى نوشند که آمیزهاى از کافور دارد.[35]
ارتباط دو جهان
از مطالب گذشته، تفاوتهایى که بین نظام این جهان و نظام آن جهان است بدست آمد، اکنون ببینیم ارتباط این دو جهان در چیست؟
شک نیست که بین دنیا و آخرت، ارتباط نیز برقرار است، ارتباطى بسیار شدید.
ارتباط دنیا و آخرت در این حدّ است که مانند دو بخش از یک عمر، و دو فصل از یک سالاند؛ در یک فصل باید کاشت و در فصل دیگر باید درو کرد؛ بلکه اساساً یکى کشت است و دیگرى محصول، یکى هسته است و دیگرى میوه آن. بهشت و جهنّم آخرت در اینجا پدید مىآیند.
در حدیث است:
انّ الجنّة قیعان، و انّ غراسها سبحان اللّه، و الحمد للّه، و لا اله الّا اللّه، و اللّه اکبر، و لا حول و لا قوّة الّا باللّه[36].
«بهشت فعلا صحرائى خالى است بىکشت و زراعت؛ همانا اذکار «سبحان اللّه» و «الحمد للّه» و «لا اله الا اللّه» و «اللّه اکبر» و «لا حول و لا قوّة الّا باللّه» درختهایى هستند که در اینجا گفته، و در آنجا کاشته مىشوند».
در حدیث دیگر است که رسول اکرم (ص) فرمود:
در شب معراج وارد بهشت شدم، فرشتگانى دیدم که بنّائى مىکنند، خشتى از طلا و خشتى از نقره، و گاهى هم از کار کردن دست مىکشند. به ایشان گفتم: چرا گاهى کار مىکنید و گاهى از کار دست مىکشید؟ پاسخ دادند: تا مصالح بنّائى برسد.
از دنیا با همۀ وجود بپرهیزید
امام على علیه السلام - در یادکرد حدیث معراج پیامبر صلى الله علیه و آله -: خداوند متعال فرمود: «... اى احمد! برحذر باش از این که همانند کودکى باشى که هرگاه به سبز و زرد مىنگرد، [آن را دوست دارد] و هرگاه چیزى ترش و شیرین به او داده شود، به آن مغرور مىشود».[37]
شیرینى دنیا، تلخى آخرت است
پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: شیرینى دنیا، تلخى آخرت است و تلخى دنیا، شیرینى آخرت.
پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: زنهار، که طلب دنیایت، تو را از طلب دینت باز مدارد؛ چرا که طالب دنیا، گاه [به مطلوبش] مىرسد و با همانچه بدان رسیده است، نابود مىشود، و گاه نمىرسد و همانچه بدان نرسیده است، مایۀ هلاکت او مىگردد!
آنان که در دنیا داراترند، در آخرت نادارترند، مگر کسى که چنین و چنان کند[38](آنگاه حضرت با دستش پراکَنْد).
به هیچ کس چیزى از دنیا داده نشد، مگر آن که از حقّ او در آخرت کاست، حتّى سلیمان بن داوود علیهما السلام. او به جهت دنیایى که به وى داده شد، آخرین پیامبرى است.[39]
هشدار دربارۀ همدمى با دنیا
پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: حکایت همدم با دنیا، حکایت کسى است که در آب، راه مىرود. آیا مىتواند در آب راه برود، بدون آن که پاهایش خیس شود؟!
شُعَب الإیمان - به نقل از انَس: پیامبر خدا فرمود: «آیا کسى هست که بر آب راه برود و پاهایش خیس نشود؟».
گفتند: نه، اى پیامبر خدا!
فرمود: «همدم با دنیا نیز چنین است. او از گناهان به سلامت نمىمانَد».[40]
هشدار دربارۀ دنیادوستى
ریشۀ هر خطاست
۳۹۹۳. پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: دنیادوستى، ریشۀ هر خطایى است.
پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: دنیادوستى، ریشۀ هر خطا، کلید هر گناه و سبب بىحاصل شدن هر کار نیکى است.
پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: دنیادوستى، ریشۀ هر نافرمانى و آغاز هر گناهى است.
پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: نخستین عواملى که خدا با آنها نافرمانى شد، شش چیز بود: دنیادوستى، ریاست خواهى، علاقهمندى به خوراک، علاقهمندى به خواب، راحتطلبى، و زندوستى.
بزرگترین گناه کبیره است
پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: بزرگترین گناه کبیره، دنیادوستى است.
پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: گناه بزرگى که مردم دربارۀ آن از خداونْد طلب مغفرت نمىکنند، دنیاپرستى است.[41]
آثار ایمان به آخرت
ایمان و باور به سراى آخرت و این که انسان با مرگ نابود نمىشود، بلکه به جهانى دیگر انتقال مىیابد و نیز اعتقاد به وجود ارتباط میان کردار انسان در دنیا و سرنوشت او در آخرت، تأثیرى فراوان در روح، روان و افعال اختیارى انسان دارد. برخى از آثارى که قرآن کریم آنها را یادآورى کرده بدین شرح است:
1. آرامش
انسانى که زندگى دنیا براى او هدف است و به آخرت ایمان ندارد، در زندگى احساس پوچى و بىهدفى مىکند؛ از همین رو ناکامىها، سختىها، مصیبتها، ترس از مرگ و نابودى، نبودِ پناهگاه مطمئن، نگرانى از گذشته و فرصتهاى از دست رفته و وحشت از آینده، آرامش روحى و روانىاش را سلب مىکند. این معضلى است که امروزه توجه روانکاوان جهان را به خود جلب کرده است.[42] در حالى که انسان معتقد به آخرت، جهان آخرت را هدف و مقصد جاودانى و دنیا را گذرگاه و معبر و همه مظاهر آن را وسیلهاى براى رسیدن به آن هدف مىداند و به همین سبب، ناکامىهاى دنیا او را ملول و افسرده نکرده، مشکلات و مصائب را به امید اجر و پاداش اخروى تحمّل مىکند و از مرگ- که انتقال از نشئهاى به سرخوشىِ دیگر است- هراسى ندارد. چنین انسانى، با ایمانى که به خدا و آخرت دارد از آرامش برخوردار است؛ یعنى نه ترس از آینده دارد و نه اندوهى از گذشته:
«... مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ عَمِلَ صالِحاً فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ»[43]؛ هرکس به خدا و روز بازپسین ایمان آورد و کار نیکو کند، پس نه بیمى برایشان است و نه اندوهگین خواهند شد.
«... مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ عَمِلَ صالِحاً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ»[44]؛ هرکس به خدا و روز بازپسین ایمان داشت و کار شایسته کرد، پس اجرشان را پیش پروردگارشان خواهند داشت، نه بیمى بر آنان است و نه اندوهناک خواهند شد.
در مقابل، منکران آخرت که از راه راست منحرفاند: «إِنَّ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ عَنِ الصِّراطِ لَناکِبُونَ»[45] راهى روشن در پیش رو ندارند و سرگشته و متحیّرند:
«إِنَّ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ زَیَّنَّا لَهُمْ أَعْمالَهُمْ فَهُمْ یَعْمَهُونَ»[46]؛ کسانى که به آخرت ایمان ندارند، کردارهاىشان را در نظرشان بیاراستیم [تا همچنان] سرگشته بمانند.
2. حق پذیرى
مؤمنان به آخرت، حق طلب و حق پذیرند. آنان وحى الهى (قرآن) را با گوش جان دریافت مىکنند و به آن ایمان آورده: «... وَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ یُؤْمِنُونَ بِهِ»[47] و به آیات آن پند داده مىشوند: «... ذلِکَ یُوعَظُ بِهِ مَنْ کانَ مِنْکُمْ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ ...».[48]
لازمه ایمان به خدا و آخرت، پیروى از منادیان حق است:
«... أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ ... إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ»[49]؛ خدا را اطاعت کنید و پیامبر و اولیاى امر خود را [نیز] اطاعت کنید ... اگر به خدا و روز بازپسین ایمان دارید.
از همین رو، مؤمنان به آخرت، سلطه شیطان را نمىپذیرند و از او پیروى نمىکنند:
«وَ ما کانَ لَهُ عَلَیْهِمْ مِنْ سُلْطانٍ إِلَّا لِنَعْلَمَ مَنْ یُؤْمِنُ بِالْآخِرَةِ مِمَّنْ هُوَ مِنْها فِی شَکٍّ»[50]؛ و [شیطان] را بر آنان تسلّطى نبود، جز آنکه کسى را که به آخرت ایمان دارد، از کسى که درباره آن در تردید است بازشناسیم.
در مقابلِ آنان، تکذیب کنندگان آخرت قرار دارند. این گروه از حقّ روىگردان و گریزانند:
«... فَالَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ قُلُوبُهُمْ مُنْکِرَةٌ وَ هُمْ مُسْتَکْبِرُونَ»[51]؛
پس کسانى که به آخرت ایمان ندارند، دلهاىشان انکار کننده [حقّ] است و خودشان متکبّرند.
از همین رو دعوت پیامبران را تکذیب مىکنند؛ چنانکه اشراف قوم نوح که منکر آخرت بودند، نوح را تکذیب مىکردند:
«وَ قالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِهِ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ کَذَّبُوا بِلِقاءِ الْآخِرَةِ وَ أَتْرَفْناهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا ما هذا إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ ...»[52]؛ و اشراف قومش که کافر شده و دیدار آخرت را دروغ پنداشته بودند و در زندگى دنیا آنان را مرفّه ساخته بودیم، گفتند: این [مرد] جز بشرى چون شما نیست.
چنین انسانهایى به سبب بىایمانى، بر مرکب غرور، تعصّب و هواپرستى سوار مىشوند، به گونهاى که میان آنان و حقیقت، حجاب و فاصله ایجاد مىشود[53]؛ چنانکه خداوند سبحان به پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم مىفرماید:
هنگامى که قرآن مىخوانى میان تو و آنها که به آخرت ایمان ندارند حجاب ناپیدایى قرار مىدهیم و بر دلهاى آنها پوششهایى مىنهیم، تا آن را نفهمند و در گوشهاى آنها سنگینى قرار مىدهیم.
«وَ إِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ جَعَلْنا بَیْنَکَ وَ بَیْنَ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ حِجاباً مَسْتُوراً* وَ جَعَلْنا عَلى قُلُوبِهِمْ أَکِنَّةً أَنْ یَفْقَهُوهُ وَ فِی آذانِهِمْ وَقْراً ...»[54].
تکذیب کنندگان و منکران آخرت، به سخن باطل گرایش دارند و آن را مىپسندند:
«وَ لِتَصْغى إِلَیْهِ أَفْئِدَةُ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ وَ لِیَرْضَوْهُ»؛ و [چنین کیفر مقرّر شده است] تا دلهاى کسانى که به آخرت ایمان نمىآورند، به آن [سخن باطل] بگراید و آن را بپسندند.[55]
اینان آنگونه در گناهان و در پیروى از هوا و هوس غوطه ور شدهاند که کردار زشت و باطل خود را شایسته و حق مىپندارند:
«إِنَّ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ زَیَّنَّا لَهُمْ أَعْمالَهُمْ فَهُمْ یَعْمَهُونَ»[56]؛ کسانى که به آخرت ایمان ندارند، کردارهاىشان را در نظرشان بیاراستیم [تا همچنان] سرگشته بمانند.
این گروه چنان از حق نفرت دارند و مىگریزند که اگر خدا به تنهایى یاد شود، منزجر مىگردند و اگر از غیر خدا یاد شود، شادمان مىشوند:
«وَ إِذا ذُکِرَ اللَّهُ وَحْدَهُ اشْمَأَزَّتْ قُلُوبُ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ وَ إِذا ذُکِرَ الَّذِینَ مِنْ دُونِهِ إِذا هُمْ یَسْتَبْشِرُونَ»[57].
3. انجام دادن تکالیف فردى و اجتماعى
بر اساس بینش اسلامى، میان کردار دنیوى و سرنوشت اخروى انسان ارتباطى محکم وجود دارد؛ یعنى همه اعمال کوچک و بزرگ انسان در دادگاه عدل الهى بررسى مىشود و براساس آن پاداش یا کیفر داده مىشود.
براساس آیات قرآن، اگر کسى خواهان آخرت باشد و در این راه تلاش کند، کوشش او به نتیجه مورد قبول خواهد انجامید: «وَ مَنْ أَرادَ الْآخِرَةَ وَ سَعى لَها
سَعْیَها وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِکَ کانَ سَعْیُهُمْ مَشْکُوراً»[58] و هرکس آخرت را اراده کند و براى رسیدن به آن بکوشد، خداى سبحان بر کاشته آخرت آنان خواهد افزود: «مَنْ کانَ یُرِیدُ حَرْثَ الْآخِرَةِ نَزِدْ لَهُ فِی حَرْثِهِ ...»[59].
اعتقاد به ارتباط میان اعمال دنیوى و سرنوشت اخروى سبب مىشود که انسان در انجام دادن کارهاى نیک و پرهیز از گناه و آلودگى بکوشد و دل به اطاعت خدا و پیامبر و پیشوایان معصوم بسپارد:
«... أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ ... إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ ...»[60].
مؤمنان به آخرت، تسلیم محض فرمان الهىاند، حتّى اگر اجراىِ فرمان الهى به ایثار جان آنان بینجامد؛ از همین رو آنان در جهاد با مال و جان تردید نمىکنند و با عزمى راسخ و بدون تعلّل به دنبال اداىِ وظیفه الهى خود مىروند، در حالى که افراد بىایمان با طرح عذر و بهانه اجازه مىخواهند، در میدان جهاد شرکت نکنند:
«لا یَسْتَأْذِنُکَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ أَنْ یُجاهِدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ وَ اللَّهُ عَلِیمٌ بِالْمُتَّقِینَ* إِنَّما یَسْتَأْذِنُکَ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ ارْتابَتْ قُلُوبُهُمْ فَهُمْ فِی رَیْبِهِمْ یَتَرَدَّدُونَ»؛[61] کسانى که به خدا و روز بازپسین ایمان دارند، در جهاد با مال و جانشان از تو [عذر و] اجازه نمىخواهند. و خدا، به [حال] تقوا پیشگان داناست. تنها کسانى از تو اجازه مىخواهند [به جهاد نروند] که به خدا و روز بازپسین ایمان ندارند و دلهاىشان به شک افتاده و در شک خود سرگردانند.
افراد باایمان در اداىِ تکالیف فردى و ارتباط با خدا و از جمله نماز مراقبت دارند:
«... وَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ یُؤْمِنُونَ بِهِ وَ هُمْ عَلى صَلاتِهِمْ یُحافِظُونَ»[62]؛ و کسانى که به آخرت ایمان مىآورند، به آن [قرآن نیز] ایمان مىآورند و آنان بر نمازهاى خود مراقبت مىکنند.
و در ساعات شب به عبادت خدا مشغولاند:
«أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّیْلِ ساجِداً وَ قائِماً یَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَ یَرْجُوا رَحْمَةَ رَبِّهِ ...»؛[63] [آیا چنین کسى بهتر است] یا آن کسى که او در طول شب در سجده و قیام اطاعت [خدا] مىکند [و] از آخرت مىترسد و رحمت پروردگارش را امید دارد.
آنان مساجد را که جاىگاه نماز و یاد خداست، آباد مىکنند:
«إِنَّما یَعْمُرُ مَساجِدَ اللَّهِ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ ...»[64]؛ مساجد خدا را تنها کسانى آباد مىکنند که به خدا و روز بازپسین ایمان آوردهاند.
و به رعایت حقوق دیگران از جمله خانواده اهتمام مىورزند و با راستى و صداقت عمل مىکنند:
«... وَ لا یَحِلُّ لَهُنَّ أَنْ یَکْتُمْنَ ما خَلَقَ اللَّهُ فِی أَرْحامِهِنَّ إِنْ کُنَّ یُؤْمِنَّ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ ...»[65]؛ و اگر به خدا و روز بازپسین ایمان دارند، براى آنان روا نیست که آنچه را خداوند در رَحِم آنان آفریده پوشیده دارند.
ولى افرادى که به آخرت ایمان ندارند، اهل فریب و نیرنگاند:
«وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالْیَوْمِ الْآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنِینَ* یُخادِعُونَ اللَّهَ وَ الَّذِینَ آمَنُوا ...»[66]؛ و برخى از مردم مىگویند: ما به خدا و روز بازپسین ایمان آوردهایم؛ ولى گروندگان [راستین] نیستند و با خدا و مؤمنان نیرنگ مىبازند.
آنان ریاکارند:
«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِکُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذى کَالَّذِی یُنْفِقُ مالَهُ رِئاءَ النَّاسِ وَ لا یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ ...»[67]؛ اى کسانى که ایمان آوردهاید، صدقههاى خود را با منّت و آزار، باطل مکنید؛ مانند کسى که مالش را براى خودنمایى به مردم، انفاق مىکند و به خدا و روز بازپسین ایمان ندارد.
و حق را انکار مىکنند و مستکبرند:
«... فَالَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ قُلُوبُهُمْ مُنْکِرَةٌ وَ هُمْ مُسْتَکْبِرُونَ»[68]؛ پس کسانى که به آخرت ایمان ندارند، دلهایشان انکار کننده [حقّ] است و خودشان متکبّرند.
مردم را از راه خدا باز مىدارند و کژى و انحراف در دین را مىخواهند:
«الَّذِینَ یَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ وَ یَبْغُونَها عِوَجاً وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ کافِرُونَ»[69]؛ همانا که [مردم را] از راه خدا باز مىدارند و آن را کج مىخواهند و آنها منکر آخرتاند.[70]
نتیجه
از آنچه گذشت در این نوشتار باید به این نتیجه رسید که دنیا محلی برای رشد و تربیت و رسیدن به دنیای دیگر یعنی آخرت می باشد. در آیات و روایات و سخنان بزرگان دین درباره لزوم دوری از دنیا و نگاه به آینده و زندگی پس از مرگ مطالب ارزشمندی بیان شده است که جای تفکر و عملی کردن آن در زندگی فردی و اجتماعی می باشد که باید برنامه ریزی دقیقی در این مورد صورت گیرد و این تعالیم چراغ راه بشر قرار گیرد تا دچار غفلت و خسارت نشود و بخاطر دنیا و زندگی چند روز آن آخرت دائمی و همیشگی را از دست ندهد که گفتارها و نوشتارها در حوزه دین بیانگر این مفهوم می باشند.
[1] هاشمى شاهرودى، محمود، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام، 5جلد، موسسه دائرة المعارف فقه اسلامى بر مذهب اهل بیت علیهم السلام، مرکز پژوهشهاى فارسى الغدیر - ایران - قم، چاپ: 1، 1426 ه.ق.
[2] هاشمى شاهرودى، محمود، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام، 5جلد، موسسه دائرة المعارف فقه اسلامى بر مذهب اهل بیت علیهم السلام، مرکز پژوهشهاى فارسى الغدیر - ایران - قم، چاپ: 1، 1426 ه.ق.
[3] هاشمى شاهرودى، محمود، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام، 5جلد، موسسه دائرة المعارف فقه اسلامى بر مذهب اهل بیت علیهم السلام، مرکز پژوهشهاى فارسى الغدیر - ایران - قم، چاپ: 1، 1426 ه.ق.
[4] طالقانی، نظرعلی، کاشف الاسرار، جلد: ۲، صفحه: ۱۴۲، رسا، تهران - ایران، 1373 ه.ش.
[5] طالقانی، نظرعلی، کاشف الاسرار، جلد: ۲، صفحه: ۱۴۳، رسا، تهران - ایران، 1373 ه.ش.
[6] سبحانی تبریزی، جعفر. ، 1387 ه.ش.، دانشنامه کلام اسلامی، قم - ایران، مؤسسه امام صادق علیه السلام، صفحه: ۳۲
[35] خراسانى، على، آخرت سراى پایدار، 1جلد، بوستان کتاب قم (انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى حوزه علمیه قم) - ایران - قم، چاپ: 1، 1387 ه.ش.
[37] محمدی ریشهری، محمد، حکمت نامه پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلم، جلد: ۶، صفحه: ۵۵، مؤسسه علمی فرهنگی دار الحدیث. سازمان چاپ و نشر، قم - ایران، 1387 ه.ش.
[38] یعنى از چپ و راست و پس و پیش، بذل و بخشش کند و در راه خدا انفاق نماید.
[39] محمدی ریشهری، محمد، حکمت نامه پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلم، جلد: ۶، صفحه: ۵۵، مؤسسه علمی فرهنگی دار الحدیث. سازمان چاپ و نشر، قم - ایران، 1387 ه.ش.
[40] محمدی ریشهری، محمد، حکمت نامه پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلم، جلد: ۶، صفحه: ۵۷، مؤسسه علمی فرهنگی دار الحدیث. سازمان چاپ و نشر، قم - ایران، 1387 ه.ش.
[41] محمدی ریشهری، محمد، حکمت نامه پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلم، جلد: ۶، صفحه: ۵۹، مؤسسه علمی فرهنگی دار الحدیث. سازمان چاپ و نشر، قم - ایران، 1387 ه.ش.
[70] خراسانى، على، آخرت سراى پایدار، 1جلد، بوستان کتاب قم (انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى حوزه علمیه قم) - ایران - قم، چاپ: 1، 1387 ه.ش.