آثار عمل در ساختار رفتاری انسان
مقدمه
عمل کردن به آنچه در برنامه ی زندگی انسان مورد اهمیت است از جایگاه ویژه ای برخوردار است. در حوزه تفکر انسان اعتقادات بسیاری دارد و با این اعتقادات در حال زندگی است و در رفتار با عمل خود این اعتقادات درونی خود را نشان می دهد. لذا هر انسانی با توجه به موارد مذهبی و علمی و سایر امور خود با دیگران در حال ارتباط است و یا در حوزهه شخصی خود ذهنیات خود را تنظیم و از آنها بهره برداری می کند. در جامعه بشری و انسانی هر چه از لحاظ اخلاقی و عملی بر روی خود برنامه ی درستی را اجرا کند در نظر دیگران به هفرهنگ بالا و انسان مداری معرف می شود. و هرچقدر در حوزه عمل خود رعایت عملی کمتری داشته باشد در نظر جامعه مدنی انسان بی بهره از اصول بشری قرار می گیرد و سطح تعاملات با اینفرد کتر می شود و دچار خسارت های مادی و معنوی می گردد. در این نوشتار سعی شده است به بخشی از موارد در حیطه عمل پرداخته شود و رویکرد توصیفی بحث را بیان کرد.
تعریف عمل
در تعریف عمل موارد بسیاری آمده است که ماهیت لغوی و اصطلاحی آن را بیان می دارند که در ادامه به آن پرداخته می شود:
عمل: ایمان اعتقادى است که به عمل مىانجامد.[1] به همین علت، یکى دیگر از معیارها و شرایط ابتلا، اعمال نیک مؤمنان است. و هر مؤمنى که نیکوکارتر باشد، بیشتر دچار گرفتارى مىشود.
امام صادق (علیهالسلام) فرمودند: از رسول خدا (صلىالله علیه و آله) سؤال شد در دنیا چه کسانى سختتر گرفتار مىشوند. فرمود: پیامبران و سپس جانشینان آنان به ترتیب و بعد مؤمن به اندازه ایمان و کارهاى نیکش. پس هر کس ایمان صحیح و اعمال نیکو داشته باشد شدیدتر مبتلا مى شود و آنکه ایمان سستتر و اعمال ضعیفتر داشته باشد کمتر آزموده مىگردد.[2][3]
علامه طباطبایی در مورد عمل در تفسیر المیزان اینگونه بیان می دارد:
علامه طباطبایى استدلال فرمودهاند که امتحان بدون برنامه عملى صورت نمىگیرد و در آیه شریفه «و اذ ابتلی ابراهیم ربه بکلمات» (سوره بقره آیه 421) منظور از کلمات، اوامر تشریعى خداوند و تکالیفى است که حضرت ابراهیم (علیه لسلام) باید به آنها عمل مىکرد.[4]
«نوع انسان به صورتى است که هدایتش پایان نمىپذیرد مگر با سلسله اى از کارهاى اختیارى که از اعتقادات نظرى و عملى برمىآید. و به ناچار باید تحت قوانین درست یا نادرستى زندگى کند، هم از این رو آفریننده انسان مجموعهاى از اوامر و نواهى و حوادثى شخصى واجتماعى براى او رقم زده است تا با برخورد این دو، استعداد انسان شکوفا گردد و به خوشبختى یا بدبختى برسد و آنچه در نهان وجودش دارد، آشکار گردد. به این جهت بر این حوادث و تشریع، نام محنت و بلا و مانند اینها را نهادهاند.»[5] با این شرح معلوم مى شود که «امتحان و ابتلا سنت الهى است که بر سنت هدایت عامه الهى مبتنى و متکى است.»[6] عنى خداوند متعال براى هدایت بندگان، به سر منزل کمال که همان نهایت عبودیت است شرایط مختلفى در زندگى پیش مىآورد و براى هر کدام حکمى قرار داده تا بندگان را بیازماید و آنان با تفکر در خویش و فهم این معنا که بر سود و زیان خود تسلّطى ندارند، به صاحب اختیار و مدبرى فراتر از خود پى برده و عبودیت خود را در یابند.[7]
سیره عملى
سبک زندگی علما و دانشمندان موارد خوبی برای افراد است تا با داشتن الگوی خوب در مورد عمل خود کوشش و تلاش داشته تا به سر منزل مقصود در قله انسانیت برسد.
مشرب سید مرتضى کشمیرى (رحمه الله) و روش او در سلوک راه حضرت حق چیست؟ پاسخ به این سؤال با مشکلاتى همراه است. اطلاعات ما در این زمینه بسیار محدود است. از آثار مکتوب او جز عباراتى چند چیزى در دست نداریم و از شاگردان سلوکى او به جز چند مورد آگاه نیستیم. پس به تفصیل نمىدانیم که او در سیر و سلوک بیشتر بر چه جنبه هائى تاکید داشته است. با این وجود با نگاهى به آنچه خود او در عمل به آن ملتزم بوده و یا دیگران را به آن توصیه مىکرده است نکاتى را به عنوان ویژگىهاى روش او مىتوانیم دریابیم:
توجه و ارادت به ثقلین، حسن خلق، احترام به سادات، تردد به زیارتگاهها و مکانهاى مقدس، توجه در نماز، سجدههاى طولانى، زهد و قناعت، سکوت و عزلت، کمخوراکى، اذکار، ادعیه و عبادات خاص.[8][9]
مرحوم میرزا جواد آقاى ملکى تبریزى گوید: استادى بزرگ اهل عمل و کامل داشتم. مانند او را در وصول به مقامات ندیده ام [منظور عارف بى بدیل ملاحسینقلى همدانى است] از آن بزرگوار عملى تجربه شده و مؤثر در اصلاح قلب و رسیدن به معارف توحید درخواست کردم آن بزرگوار قدس سره العزیز فرمود:
(ما رأیت عملا مؤثّرفى ذلک مثل المداومة على سجدة طویله فى کل یوم ولیلة مرة واحدة
یقال فیها: (لا اله إلّا انت سبحانک إنّى کنت من الظالمین). البته این ذکر را در حالتى گویدکه خود را در زندان اسیر و به قید و زنجیر اخلاقیات پست گرفتار بیند. از روى تضرع و درد، خدا را تنزیه کند و نجات خواهد.[10][11]
خواسته اسلام و نظام تربیتى آن از مصلحان جامعه آن است که براى هدایت و تربیت مردم، تنها به تبلیغ و ارشاد زبانى اکتفا نکنند و قبل از هر چیز، خود را از نظر اخلاقى و رفتارى، به گونهاى براساس تعلیمات و معارف قرآنى بسازند که با کردار شایسته و فضایل اخلاقى خویش، دعوت کننده دیگران به صلاح بوده و خود الگوى شایستهاى، براى سایر مردم باشند.
چنانچه رسول گرامى صلّى الله علیه و آله فرموده:
کُلُّ عِلْمٍ وَبَالٌ عَلَى صَاحِبِهِ إِلَّا مَنْ عَمِلَ بِه؛[12]
علم و دانشى که بآن عمل نشود مانند گنجى است که از آن انفاق و خرج نمیشود، دارنده آن گنج خود را برنج انداخته و بنفع و سود آن دست نیافته است
و نیز امیرالمؤمنین علیه السلام فرموده:
أَحْسَنُ الْمَقَالِ مَا صَدَّقَهُ حُسْنُ الْفِعَال؛[13]
بهترین سخن آنست که کردارنیک آن را تصدیق کند. و نیز فرموده:
إِذَا أَحْسَنْتَ الْقَوْلَ فَأَحْسِنِ الْعَمَلَ لِتَجْمَعَ بِذَلِکَ بَیْنَ مَزِیَّةِ اللِّسَانِ وَ فَضِیلَةِ الْإِحْسَان[14]
هرگاه نیکو گفتار را کردى، کردارت را نیز نیکو کن.
وهمچنین امام صادق علیه السلام در روایتى مىفرماید:
«إِنَّ الْعَالِمَ إِذَا لَمْ یَعْمَلْ بِعِلْمِهِ زَلَّتْ مَوْعِظَتُهُ عَنِ الْقُلُوبِ کَمَا یَزِلُّ الْمَطَرُ عَنِ الصَّفَا»[15]
؛ هر گاه شخص عالم به مقتضاى علم خویش عمل نکند، اثر موعظهاش همچون آب باران بر روى سنگ صاف از قلبهاى مردم محو خواهد شد.
و نیز در روایات دیگرى مىفرماید:
«کُونُوا دُعَاةَ النَّاسِ بِاعْمَالِکُمْ وَ لَاتَکُونُوا دُعَاهً بِالْسِنَتِکُمْ»[16]
؛ به وسیله کردار شایسته و اعمال نیک خود راهنما و راهبر مردم به سوى فضیلتها شوید و تنها دعوتگر زبانى نباشید.
چند نمونه از الگوهاى تربیتى
در قرآن کریم از حضرت محمد صلى الله علیه و آله و حضرت ابراهیم علیه السلام به عنوان «اسوه» و الگو و مقتداى بشر یاد شده است؛ چنان که مىفرماید:
«لَقَدْ کانَ لَکُمْ فى رَسُولِ اللهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ ...»[17]؛ قطعاً براى شما در (اقتدا به) رسول خدا، سرمشقى نیکو است.
«قَدْ کانَتْ لَکُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فى إِبْراهیمَ وَ الَّذینَ مَعَهُ»[18]؛ قطعاً براى شما در [پیروى از] ابراهیم و کسانى که با اویند سرمشقى نیکوست.
امام زمان علیه السلام در توقیعى به خط مبارک خود، بعد از دعا براى عافیت شیعیان از ضلالت و فتنهها و درخواست روح یقین و عاقبت به خیرى آنها و تذکر به امورى چند مىفرماید:
«وَفى ابْنَةِ رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَآلِه إِلَى أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ».[19]
و در دختر رسول خدا که درود خدا بر او و پدرش و خاندانش باد براى من اسوه و الگویى نیکوست.
حضرت مهدى عجل الله فرجه مانند پیشوایان معصوم دیگر داراى کمالات اخلاقى ویژهاى است. از آنجا که معصومین علیهم السلام انسانهاى کاملى هستند و از هر جهت اسوه و الگوى بشریت هستند، اخلاق نیکو را نیز در بالاترین حد دارا مىباشند. حضرت امام رضا علیه السلام مىفرمایند:
«لِلْإمامِ عَلاماتٌ؛ یَکُونُ أعْلَمَ النّاسِ، أحکَمَ النّاسِ، أتْقَى النّاسِ، أحْلَمَ النّاس، أعبَدَ النّاس، یَکُونُ آخَذَ الناسِ بِما یَأمُرُه به وَأکَفَّ النّاسِ عَمّا یَنْهى عَنْه؛»[20]
براى امام [عصر عجل الله فرجه] نشانههایى است؛ او: داناترین، مردمان حکیمترین، مردمان باتقواترین، مردمان بردبارترین، مردمان عابدترین، همگان از همه بیشتر به آنچه که مردم را به آن امر مىکند، عمل مىکند؛ از همه بیشتر، از آن چه مرم را از آن نهى مىکند دورى مىنماید.[21]
قطب راوندى در روایتى نقل کرده است که حضرت سلیمان، ابلیس را ملاقات کرد و به او گفت: تو با امت محمد چه مىکنى؟ گفت: «من راضى هستم از آنان به محقّرات [گناهان کوچک]، مىخواهم آنان را مشرک کنم؛ ولى اطاعت نمىکنند، لذا دنیا را در نظر آنان جلوه مىدهم، تا به آن محبت پیدا کنند، آن گونه که از محبت خدا و رسول بیشتر مىشود. پس کارد شیطان در این جا خیلى برندگى دارد؛ یعنى کارى مىکند که ما به دنیا علاقمند شویم؛ در نتیجه اگر کافر نمىشویم، باعث ترک واجبات و عمل به محرمات بشود. در روایتى از حضرت على علیه السلام نقل شده است: دنیا و آخرت، به منزله مشرق و مغرب هستند. کسى که بین این دو حرکت مىکند، اگر به طرف شرق برود، هر چه مىرود، از طرف مغرب دور مىشود، و- بالعکس- هر چه به طرف مغرب برود، از طرف مشرق دور مىشود بنابراین، این دو قابل جمع نیستند. حضرت صادق علیه السلام قلب سلیم در آیه شریف را به قلبى تفسیر کردند که حب دنیا در آن نیست. صاحب چنین قلبى روز آخرت گرفتارى ندارد. بعد فرمود: حب دنیا انسان را کور و کر مىکند. دیدنىها را همه مىبینند؛ اما آنهایى که اهل آخرت هستند، از همه این دیدنىها عبرت مىگیرند و به خدا نزدیک مىشوند؛ مایه حرکت و تکامل آنان مىشود. همه شنوایى دارند؛ اما آنهایى که اولیاى خدا هستند، از آیه آیه قرآن، برایشان ارتقا حاصل مىشود و معنویاتشان بالا مىرود؛ ولى آنان که به دنیا محبت دارند، آیات را مىخوانند، مىبینند و مىشنوند، اما برایشان تاثیرى ندارد. حب دنیا، عارضه بدى است و لذا در اخبار بسیار به بغض دنیا خیلى توصیه شده است؛ از جمله این روایت در کتاب شریف کافى آمده است که از حضرت پرسیدند: چه عملى نزد خدا با فضیلتتر است؟ حضرت مى فرماید:
ما من عمل بعد معرفة الله عز و جل و معرفة رسوله افضل من بغض الدنیا فان ذلک لشعباً کثیرا؛
هیچ عملى بعد از معرفت خداوند عزوجلّ و رسولش، بالاتر از بغض دنیا نیست، که آن هم رشتههاى مختلفى دارد.
انسان وقتى به دنیا بغض پیدا مىکند، گرفتار آن مفاسد نمىشود. بنابراین، اگر انسان، صرفاً از دنیا متنعم باشد و آن را وسیله آخرت قرار ندهد، تعریفى ندارد، و اگر از آن به نعمت تعبیر شده، آن نعمت نیست، بلکه نقمت است. و اگر از آن استفاده اخروى شد، نعمت و خیر است، و تعریف دارد.
در کافى از حضرت صادق علیه السلام روایت شده است که خداوند در مناجات حضرت موسى فرمود:
یا موسى! ان الدنیا دارعقوبة عاقبت فیها آدم عند خطیئة و جعلتها ملعونة ملعون ما فیها الا ما کان فیها لى؛
اى موسى! دنیا، دار عقوبت است که در آن، آدم را در اثر خطایش عقوبت کردم. و دنیا را ملعون قرار دادم. هر چه در دنیا هست ملعون است، مگر آنچه براى من باشد.
انسان مىتواند، از دنیا براى اعمال خیر، حج، نماز، روزه، زندگى مشروع استفاده کند؛ تمام این استفادهها خیر است و نعمت، و سبب بُعدى نمىشود، که ملعون شود؛ ملعون یعنى و آن براى کسانى است که آخرت را به دنیا فروخته اند و مفتون آن گردیده اند.[22]
روایات در باب عمل
روایات بسیارى بر بقا و جاودانگى عمل دلالت دارند، بلکه در غالب آنها، حقیقت مذکور، مسلم و مفروغ گرفته شده است.
براى نمونه، چند روایت را نقل مىکنیم و به روایاتى که در مباحث بعدى ذکر مىشود، ارجاع مىدهیم: بر حسب روایتى، پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله به قیس فرمود: اى قیس! تو همراهى دارى که با تو دفن خواهد شد در حالى که آن زنده است؛ تو با آن، دفن مىشوى در حالى که مردهاى؛ اگر آن همراه و همنشین، خوب باشد، تو را اکرام و اگر پست باشد، تو را ناراحت خواهد کرد.
سپس آن قرین، محشور نخواهد شد مگر با تو، و تو مبعوث نمىشوى مگر با آن و سؤال نمىشوى مگر از آن. آن قرین را صالح قرار بده که اگر نیکو باشد به آن أنس خواهى گرفت و اگر فاسد باشد، تنها از آن خواهى ترسید و آن همان عمل توست.[23]
از پیامبر روایت شده است که
«انما هى اعمالکم تردّ الیکم».[24]
اعمال العباد فى عاجلهم نصب أعینهم فى آجلهم.[25]
مرحوم فیض مىگوید: «گفتهاند که برخى از مردم، با فریفتگىهاى دنیوى خود محشور مىشوند. آنان که فریفته و شیفته آلات موسیقى بودهاند، روز قیامت، آن هنگام که سر از قبر برمىدارند، آن وسیلهها مىآید و به دستانشان چنگ مىزند و مىچسبد، آن را از دست خود جدا ساخته و پرت مىکنند و مىگویند: نفرین بر تو، مرا از یاد خدا بازداشتى. آن وسیله بر مىگردد و دستش را مىگیرد و مىگوید: من قرین و همراه توأم تا خداوند بین ما حکم کند ... و همچنین شرابخوار، مست و مخمورْ محشور مىشود. احادیث این معنا را تأیید مىکند؛ روایت شده که سکران و مست، در حالى که کوزه بر گردن او آویخته و قدح در دست دارد، محشور مىشود؛ او از هر کس در روى زمینْ بدبوتر و متعفنتر است و به هر کس بر مىخورد، او را لعنت مىکند.
همچنین از طریق عامه به سند صحیحْ روایت شده است که شهید راه خدا، در قیامت (به صحراى محشر) مىآید در حالى که از جراحات او خون مىریزد و رنگ آن خون، قرمز و بویى چون مشک دارد تا این که در محضر خداى متعال مىایستد.
از طریق خاصّه، روایتى در کافى از امام باقر علیه السلام نقل شده است که فرمود: هیچ مقتول نیکوکار یا فاجرى نیست مگر آن که روز قیامت محشور مىشود در حالى که با دست راست به قاتل مىچسبد و با دست چپ سر او را مىگیرد و خون از رگهاى او مىجوشد، مىگوید: خدایا از این بپرس که چرا مرا کشته است؟ اگر در طاعت خدا او را کشته باشد، مقتول به جهنّم برده مىشود و اگر در طاعت غیر خدا، کشته باشد، گفته مىشود او را بکش همانطور که تو را کشته است؛ سپس آنچه را خداوند بخواهد، نسبت به آن دو انجام مىدهد.[26][27]
معناى عمل صالح و آثار آن
معنای عمل صالح و آثار آن در تفسیر المیزان از زبان مفسر قؤن کریم علامه طباطبایی چنین آمده است:
(وَ إِنَّهُ فِی الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِینَ)، کلمه (صلاح) بوجهى بمعناى لیاقت است، که چه بسا در کلام خدا بعمل انسان منسوب میشود، و از آن جمله مىفرماید): (فَلْیَعْمَلْ عَمَلًا صالِحاً)، (سوره کهف آیه 110) و چه بسا که بخود انسان منسوب میشود، از آن جمله مىفرماید: (وَ أَنْکِحُوا الْأَیامى مِنْکُمْ وَ الصَّالِحِینَ مِنْ عِبادِکُمْ وَ إِمائِکُمْ، دختران عزب خود را شوهر دهید، و نیز صالحان از غلام و کنیز خود را)( سوره نور آیه 32).
و صلاحیت عمل هر چند در قرآن کریم بیان نشده که چیست؟ و لیکن آثارى را که براى آن ذکر کرده معناى آن را روشن میسازد.
از جمله آثارى که براى آن معرفى کرده، اینست که عمل صالح آن عملى است که شایستگى براى درگاه خداى تعالى داشته باشد، و در این باره فرموده: (صَبَرُوا ابْتِغاءَ وَجْهِ رَبِّهِمْ، بمنظور بدست آوردن وجه پروردگارشان صبر کردند)( سوره رعد آیه 22 )، و نیز فرموده: (وَ ما تُنْفِقُونَ إِلَّا ابْتِغاءَ وَجْهِ اللَّهِ، و انفاق نمىکنید مگر بخاطر خدا) (سوره بقره آیه 272)
اثر دیگر آن را این دانسته، که صلاحیت براى ثواب دادن در مقابلش دارد، و در این باره فرموده: (ثَوابُ اللَّهِ خَیْرٌ لِمَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثواب خدا بهتر است براى کسى که ایمان آورد و عمل صالح کند). (سوره قصص آیه 80)
اثر دیگرش این است که عمل صالح کلمه طیب را بسوى خدا بالا مىبرد، که در این باره فرموده: (إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ، وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ، کلمه طیب به سوى او صعود مىکند، و عمل صالح آن را در صعود مدد مىدهد) (سوره فاطر آیه 10).
پس از این چند اثریکه بعمل صالح نسبت داده، فهمیده میشود: که صلاح عمل به معناى آمادگى و لیاقت آن براى تلبس به لباس کرامت است، و در بالا رفتن کلمه طیب بسوى خداى تعالى مدد و کمک است، هم چنان که در باره قربانى در حج فرمود: (وَ لکِنْ یَنالُهُ التَّقْوى مِنْکُمْ، گوشت و خون قربانى به خدا نمىرسد، و لیکن تقواى شما به او مىرسد) (سوره حج آیه 37) و نیز در باره همه اعمال صالحه فرموده: (کُلًّا نُمِدُّ هؤُلاءِ وَ هَؤُلاءِ مِنْ عَطاءِ رَبِّکَ، وَ ما کانَ عَطاءُ رَبِّکَ مَحْظُوراً، همهشان را چه آنها و چه اینها را از عطاء پروردگارت مدد میدهیم، و عطاى پروردگار تو جلوگیر ندارد) (سوره اسرى آیه 20 )پس عطاى خداى تعالى بمنزله صورت است و صلاح عمل بمنزله ماده است.
نتیجه
عمل و آثار آن باید به دقت بررسی گردد و عمر براساس اصول مورد استفاده قرار گیرد در غیر اینصورت انسان در جامعه دچار تعارضات ذهنی و رفتاری می شود. در قرآن کریم و روایات و سیره عملی پیامبر اکرم و امام معصوم علیهم السلام و بزرگان و علما و دانشمندان اصول روشمند در خصوص رفتارسازی در حوزه مختلف فردی و اجتماعی به طور کامل دیده مسی شود که هر فردی باید یک الگوی رفتاری در این زکینه داشته باشد تا دچار سوء عمل و مشکلات در حوزه رفتار نشود در این نوشته سعی شده از موارد بالا به طور گزیده بیان و گفتاری باشد تا شخص بتواند آشنای با این سبک و روش داشته باشد و مورد استفادهخ قرار دهد و بخشی از مشکلات خود را حل نماید.
[1] ( 7). المیزان فى تفسیر القرآن، ج 15، ص 8.
[2] ( 8).« سُئِلَ رَسول الله( صلى الله علیه و آله) مَن اشَدَّ النّاسِ بَلاءً فی الدُّنیا). فَقالَ النَبیّون ثُمّ الامَثلُ فَالامثلُ وَ یُبتلی المُومنُ بَعد عَلی قَدرِ ایمانِه وَ حُسنِ اعمالِه فَمَن صَحَّ ایمانُه و حَسُنَ عَمَله اشتَدَّ بَلاؤُه وَ مَن سَخُفَ ایمانُه وَ ضَعُفَ عَمَلُه قَلَّ بَلاؤه.»: کافى، ج 2، ص 252، حدیث 2.
[3] موسسه فرهنگى دارالهدى، نشریه تربیتى اخلاقى خلق، 35جلد، موسسه فرهنگى دار الهدى - قم، چاپ: اول.
[4] ( 2). المیزان فی تفسیر القرآن، ج 1، ص 268.
[5] ( 1). همان، ج 4، ص 34.
[6] ( 2). همان، ص 37.
[7] موسسه فرهنگى دارالهدى، نشریه تربیتى اخلاقى خلق، 35جلد، موسسه فرهنگى دار الهدى - قم، چاپ: اول.
[8] ( 1). با توجه به اینکه مواردى که در اینجا ذکر مىشوند در کتابى که در شرح احوالات جناب سید مرتضى کشمیرى در دست انتشار است شرح داده شده، در اینجا به ذکر فهرستى از آنان اکتفا کرده و خوانندگان محترم را به کتاب مذکور ارجاع مىدهیم
[9] موسسه فرهنگى دارالهدى، نشریه تربیتى اخلاقى خلق، 35جلد، موسسه فرهنگى دار الهدى - قم، چاپ: اول.
[10] ( 1). حوزه، ش 74- 73، ص 55
[11] موسسه فرهنگى دارالهدى، نشریه تربیتى اخلاقى خلق، 35جلد، موسسه فرهنگى دار الهدى - قم، چاپ: اول.
[12] ( 1). بحار، ج 2. ص 26 ..
[13] ( 2). تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص 210
[14] ( 3). تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص 210.
[15] ( 4). بحار، ج 2، ص 26.
[16] ( 5). الحیاة( ترجمه احمد آرام)، ج 1، ص 523.
[17] ( 6). أحزاب، آیه 21.
[18] ( 7). ممتحنه، آیه 4.
[19] ( 8). الإحتجاج على أهل اللجاج، ج 2، ص 467.
[20] ( 9). عیون اخبار الرضا، باب 19، ح 1.
[21] موسسه فرهنگى دارالهدى، نشریه تربیتى اخلاقى خلق، 35جلد، موسسه فرهنگى دار الهدى - قم، چاپ: اول.
[22] موسسه فرهنگى دارالهدى، نشریه تربیتى اخلاقى خلق، 35جلد، موسسه فرهنگى دار الهدى - قم، چاپ: اول.
[23] . الصدوق، الأمالى، المجلس الأوّل، ح 4.
[24] . الفیض الکاشانى، علم الیقین ج 2، ص 884.
[25] . همان.
[26] . همان، ص 909 و 910.
[27] حسینزاده، محمد، عقیده و عمل، 1جلد، موسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى (ره)، مرکز انتشارات - قم - ایران، چاپ: 3، 1387 ه.ش.