برگ های از تاریخ رضاخانی
مقدمه
تاریخ ایران در دوره پهلوی اول رضا خان خود دارای فصول بسیار است که باید درباره ان به مطالعه پرداخت و آگاهی نسبت به آن داشت. چون این دوران روی کار آمدن فردی است که از طرف انگلیس استعمار کهنه آن دوران می باشد.ظهور و پیدایش نفت در خاورمیانه و از طرفی جنبش های استقلال طلبانه در این بخش از قاره آسیا لزوم این را داشت که این دولت انگلیس از هر ابزاری برای حفظ منافع نفتی خود استفاده کند و یکی از این ابزارها ایجاد حکومت های دیکتانوری یا به ظاهر دمکراتیک در این کشور و با وابستگی غیر مستقیم،لذا سعی براین شد که سفارتخانه افرادی را کاوش و جتجو کنند که بتوانند به این مقصود ناءل آیند. در ایران این فرد کسی نیست جز رضاخان که در ادامه به گوشه ای کوچک از برگ های تاریخی مرتبط با این شخص درباره ایران خواهیم پرداخت.
تولد و زندگی رضاخان
رضا خان (رضا شاه پهلوى اول) در یک خانواده نظامى در روستاى آلاشت سوادکوه مازندران به دنیا آمد. وى سى و دومین و آخرین فرزند عباسعلى خان (عباسقلى) معروف به داداش بیگ از افسران هنگ سوادکوه بود.
نخستوزیر مىکوشید که دودمان قاجار را از سلطنت برکنار کند، بنابراین در پایان سال ۱۹۲۳، پیکارى را به منظور سرنگونى قاجارها، انحلال نظام سلطنتى و برقرارى رژیم جمهورى آغاز کرد. در آغاز رضا خان پشتیبان برقرارى رژیم جمهورى در ایران بود، و مىخواست خودش را طبق نمونه کمال اتاتورک رئیسجمهور ایران جا بزند.[2]
رضاخان و آیت الله بروجردی
ظاهرا چنین مىنماید که کدورت رضا شاه از مرحوم آیت اللّه بروجردى غیر از این، دلیل دیگرى نداشته [است]. در هرحال در ایامى نزدیک به همین زمان که آیت اللّه مىخواهند به عتبات مشرف شوند در قصر شیرین ایشان را دستگیر [کرده] و به تهران مىبرند و به فرمان رضا شاه تحت نظر گرفته مىشوند.
مادرش، نوشآفرین، از مهاجران مسلمان گرجستان و پنجمین همسر عباسعلى خان بود.
رضا خان در سال ۱۲۷۰ ش، در سن چهارده سالگى، یا به گفتۀ بهار در پانزده سالگى به کمک دایىاش وارد «بریگاد قزاق» شد. زندگى نظامى وى ابتدا به صورت ذخیره و به عنوان پیادۀ قزاق در فوج اول قزاقخانه آغاز شد. نخستین منصب او سمت وکیلباشى (جانشین و قائممقام فرمانده) گروهان «شصت تیر» بود که بعدها به فرماندهى آن رسید و به رضا خان شصتتیر معروف شد. در همین دوران بود که به رسم قزاقها با قمهکشى و قرق کردن راهها به خودنمایى و ابراز وجود مىپرداخت.[1]
نخست وزیری
رضا خان همینکه به مقام نخستوزیرى رسید، احمد شاه را ناچار کرد، دوباره به خارجه برود. برادر احمد شاه به عنوان نایب السلطنه در تهران ماند، رضا خان این یکى را هم مجبور کرد در امور دولت دخالت نکند. عملا در این هنگام قاجارها هیچگونه قدرتى در اختیار نداشتند؛ تمام قدرت حکومت در دست رضا خان بود.
در این مجلس که رضا شاه ناظر ابراز تأسف آقایان طباطبایى در مورد کشته شدن امیر طهماسبى بوده و به یاد آیت اللّه بروجردى افتاده و از آقاى مواهبى که رئیس سنى سلسله طباطبایى بوده مىپرسد [آیت اللّه] بروجردى کدام یک از این آقایان مىباشند - حال چطور شده که رضا شاه قضیه تحت نظر بودن آیت اللّه [را] فراموش کرده، خود مطلبى است -... آقاى مواهبى مىگوید که آیت اللّه حاج آقا حسین بروجردى همان شخصى هستند که در تهران در ارکان حرب تحت نظر مىباشند. رضا شاه رو به حاج آقا رفیع کرده مىگوید در تهران به خاطر من بیاور که در خصوص توقیف حاج آقا حسین تحقیق کنم.
بالاخره بعد از ختم مجلس که رضا شاه به تهران برمىگردد، توسط حاج آقا رضا رفیع، حاج آقا حسین را به منزل ثقة الاسلام وکیل بروجردى که از دوستان رضا شاه بوده برده و در خانه ثقة الاسلام ترتیب ناهارى مىدهند و رضا شاه در آنجا حاج آقا حسین را ملاقات و از دستگاه شهربانى جویاى قضیه مىشود. آنها جواب مىدهد که ما کیف و چمدان آقا را دقیقا بازرسى کردیم [و] جز قرآن و کتاب دعا و اوراق مذهبى چیزى ندیدهایم. رضا شاه از آیت اللّه عذرخواهى کرده و ضمنا مىگوید که دوست دارم تقاضایى از من بکنید [!]
آیت اللّه بروجردى در جواب مىگویند این چند شب که در ارکان حرب بودهام، بعضى از سربازان غذاى خود را - روى عقیده مذهبى [که دارند] - نزد من آورده و [من] بر آن دعا خواندهام، به عقیده من چنانچه [نظرى...] به بهبود وضع تغذیه این سربازان کنى موجب طول عمر خواهد بود.
رضا شاه رو به قائم مقام الملک کرده و مىگوید نخستین بار است که از یک نفر... مىشنوم که منافع دیگران را بر منافع خود ترجیح مىدهد. و... نسبت به [آیت اللّه] بروجردى علاقمند شده و او را با احترام مرخص مىکند».[3]
تلاش برای رسیدن قدرت
در نیمه مارس جمعى از رجال سیاسى که تا آن تاریخ از قاجار حمایت مىکردند راه عوض کردند و به پشتیبانى از رضا خان اعلامیه مشترک صادر کردند رضا خان که تا این تاریخ حامى جمهورى تلقى شده بود یکباره با انتشار پیامى از همۀ مردم ایران خواست از جمهورى چشم بپوشند[4] بنابراین سقوط قاجار که براى استقرار جمهورى بود شکل دیگر گرفت دوستان رضا خان دست به کار شدند تا ولیعهد را به استعفا وادار سازند مدتى حاضر نبود به او وعده مستمرى مادامالعمر دادند، حاضر نشد روزنامهها ریاست جمهورى را براى تمام عمر به رضا خان پیشنهاد کردند. «میرزاده عشقى» هفتهنامه فکاهى «قرن بیستم» را مىنوشت، جمهورى رضا خان را نخست به باد مسخره گرفت پس از همان شماره به دست عمال رضا خان به قتل رسید و این واقعه بیدارى گروههایى را باعث گردید.
اقدامات رضا خان در رسیدن به قدرت تام ادامه داشت. احمد شاه طى تلگرافى خواست مسأله رأى اعتماد به دولت رضا خان مطرح شود. رضا خان تصمیم خود را به استعفاء اعلام داشت (هجدهم فروردین ۱۳۰۳ ه. ش؛ رمضان ۱۳۴۲ ه. ق؛ آوریل ۱۹۲۴ م) و علت را تحریکات قید کرد و بعد به بومهن - چهل کیلومترى تهران - رفت[5] هواخواهان رضا خان شایعه پراکنى نمودند و فرماندهان قوا به دستور رضا خان به مجلس اتمام حجّت کردند تا وى را بازگرداند.
مجلس با وحشت تشکیل جلسه داد و نود و شش نماینده از صد نفر به او رأى دادند و دوازده نفر انتخاب شدند تا بروند و او را بازگردانند از جمله این عده مستوفىالممالک، مشیرالدوله و مصدقالسلطنه بودند.
رضا خان مدتى هیأت را معطل کرد و پس از مذاکرات مفصل با منّت پذیرفت که برگردد و قبول مسؤولیت کند در این وقت احمد شاه به مجلس چنین نوشت:
«چون من به قانون اساسى سوگند یاد کردهام و در این اواخر بر اینکه رضا خان قانون اساسى را نقص کرده است آگاه شدم نسبت به او احساس دوستانه ندارم .
اما چون مجلس به او رأى اعتماد داده است من نمىخواهم کارى مخالف اراده مجلس کرده باشم و به ولیعهد دستور مىدهم که اجازه تشکیل کابینه را به رضاخان بدهد.[6]
نتیجه
آنچه که از این نوشته بر می آید آن است که این فرد با هر ابزاری برای رسیدن به قدرت استفاده کرده است و هیچ ترسی برای از میان برداشتن مخالفان خود نداشت و هیئت حاکمه انگلیس هم از تمام اعمال او آگاهی داشته است و عده ای از روشنفکران غربگرا هم در کنار او حاضر بودند و به او دراین راه کمک های فروان فکری می رساندند.دوران رضاخانی دوران ترس،اختناق و تسلط کامل بر تمام امورات مردم بود و دستگاه نظامی و امنیتی رضاخانی از هیچ کاری ابایی نداشت و از هرابزاری برای استحکام حکومت این دودمان استفاده می کرد،که نتیجه آن ازبین رفتن استقلال این کشور و پیاده سازی فرهنگ غربی در تمام ارکان فرهنگی کشور بود.
[1] فراهانی، حسن، روز شمار تاریخ معاصر ایران، جلد: ۱، صفحه: ۵، مؤسسه مطالعات و پژوهشهاى سیاسى، تهران - ایران، 1385 ه.ش.
[2] گرانتوفسکی، ادوین آرویدوویچ، تاریخ ایران از زمان باستان تا امروز، صفحه: ۴۵۳، پویش، تهران - ایران، 1359 ه.ش.
[3] والیزاده معجزی، محمدرضا، تاریخ لرستان: روزگار پهلوی، صفحه: ۳۵۸، حروفیه، تهران - ایران، 1382 ه.ش.
[4] نقشه این بود که اول فروردین ۱۳۰۳ ه. ش جمهورى اعلام گردد. مخالفین جمهورى - بر فعالیت افزوده بودند، یک روز جمعیتى جلو مجلس در مخالفت با جمهورى جمع مىشود مؤتمن الملک رئیس مجلس پیغام به سردار سپه مىدهد که به مجلس نیاید ولى اشتباها یا تعمدا به مجلس مىآید، سنگ و چوبى از جمعیت به او اصابت مىکند به نظامیان دستور تفرق آنها را مىدهد رئیس مجلس این کار را خارج از وظیفه سردار سپه مىداند برخورد شدیدى بین رئیس مجلس و رئیس دولت پیش مىآید که جمعى از نمایندگان از جمله مشیرالدوله وساطت مىنمایند و در جلسه سه نفرى سردار سپه، مستوفى الممالک و مؤتمن الملک توافق بر این مىشود که سردار سپه از موضوع تبدیل رژیم و تغییر قانون اساسى به کلى منصرف گردد و مجلسیان در حمایت از احمد شاه اصرارى نداشته باشند و به دنبال آن رئیسالوزراء در فروردین ۱۳۰۳ ه. ش، اعلامیهاى صادر کرد، چون این اعلامیه عوامفریب رضا خان را در قبال ملت و اسلام نشان مىدهد عینا مىآوریم:
«هموطنان! گرچه به تجربه معلوم شده که اولیاى دولت هیچ وقت نباید با افکار عامه ضدیت و مخالفت نمایند و نظر به همین اصل است که دولت حاضر تاکنون از جلوگیرى احساسات مردم که از هرجانب ابراز مىگردیده خوددارى نموده است لیکن از طرف دیگر چون یگانه مرام و مسلک شخصى من از اولین روز حفظ و حراست اسلام و استقلال ایران و رعایت کامل مصالح مملکت و ملت بوده و هست و هرکس که با این رویه مخالفت نموده او را دشمن مملکت فرض و قویّا در دفع او کوشیده و از این به بعد نیز عزم دارم همین رویه را ادامه دهم و نظر به این که در این موقع افکار عامه متشتت و اذهان مشوب گردیده و این اضطراب افکار ممکن است نتایجى مخالف آنچه مکنون خاطر من در حفظ نظم و امنیت و استحکام اساس دولت است ببخشد و چون من و کلیۀ آحاد و افراد قشون از روز نخستین محافظت و صیانت ابهت اسلام را یکى از بزرگترین وظائف و نصبالعین خود قرار داده همواره درصدد بودهایم که اسلام روزبروز رو به ترقى و تعالى گذاشته و احترام مقام روحانیت کاملا رعایت و ملحوظ گردد لهذا در موقعى که براى تودیع آقایان حجج اسلام و علماء اعلام به حضرت معصومه (علیها السّلام) مشرف شده بودم با معظم لهم در باب پیش آمد کنونى تبادلنظر نموده و بالاخره چنین مقتضى دانستیم که به عموم ناس توصیه نماییم عنوان جمهورى را موقوف و در عوض تمام سعى و هم خود را مصروف سازند که موانع اصلاحات و ترقیات مملکت را از پیش برداشته در منظور مقدس تحکیم اساس دیانت و استقلال مملکت و حکومت ملى با من معاضدت و مساعدت نمایند این است که به تمام وطنخواهان و عاشقان آن منظور مقدس نصیحت مىکنم که از تقاضاى جمهوریت صرفنظر - - نموده و براى نیل به مقصد عالى که در آن متفق هستیم با من توحید مساعى نمایند رئیس الوزراء و فرمانده کل قوا. رضا».
چه خوب است این اعلامیه با اعمالى که همین شخص انجام داده مقایسه شود.
[5] خبر مخالفت اهالى با جمهورى به پاریس رسید احمد شاه رئیس الوزراء رضا خان را معزول کرده از مجلس رأى خواست، سردار سپه معترضا به بومهن رفت («خاطرات و خطرات»، ص ۳۶۸).
[6] مدنی، جلال الدین، تاریخ سیاسی معاصر ایران، جلد: ۱، صفحه: ۲۰۴، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم. دفتر انتشارات اسلامی، قم - ایران، 1387 ه.ش.