غم و اندوه در زندگی اجتماعی
چکیده
اندوه و غم از حالات ما انسان ها می باشد که در برخورد با امور روزمره خود به ما دست می دهد و باید دنبال راه حلی درست برای از بین بردن آن باشیم. در آیات و روایات و سخن بزرگان مواردی برای خروج از این حالت آمده است که در این نوشتار به صورت جزیی و مختصر به آن می پردازیم.
واژگان کلیدی
غم، اندوه، زندگی
مقدمه
اندوه یکی از حالات انسانی می باشد اندوهها بیمارى دلهاست، و با وجود اندوه دل متوجّه کار خود نمی تواند باشد چنانکه گویا بیمار است و غرض از این فقره این است که انسان باید که به خود راه اندوه در امور باطله دنیویّه ندهد که اندوه دل او را بیمار گرداند و از ذکر و فکر در مهمّات باز دارد. مثال دیگر تصحیح پندارها، درباره دارایى و نادارایى است. چهبسا افرادى گمان برند، هر کس از نعمت بیشتر برخوردار است نزد خداوند ارجمند و شایسته ستایش دیگران است و هر کس از نعمت و دارایى محروم است مورد اهانت خداست. یا هر کس در رفاه زندگى کند نیکبخت و کامیاب و آنکه در رنج باشد، ناکام و تیرهبخت است بلکه عدهاى با حسرت چنین تمنا مىکنند که اى کاش همانند افراد مرفه از آن همه دارایى و سرمایه برخوردار باشند. اما همگان از این حقیقت غافلند که دارایى و ندارى، رفاه و رنج، تندرستى و بیمارى و ... در این مقطع از حیات دنیا تنها و تنها براى آزمون است و هر کدام از اینها، مواد این آزمون بشمار مىآیند. قرآن در سوره فجر مىفرماید: فَأَمَّا الإِنْسانُ إِذا مَا ابْتَلاهُ رَبُّهُ فَأَکْرَمَهُ وَنَعَّمَهُ فَیَقُولُ رَبّی أَکْرَمَنِ* وَأَمّا إِذا مَا ابْتَلاهُ فَقَدَرَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ فَیَقُولُ رَبّی أَهانَنِ؛[1] «آدمى چون پروردگارش او را مىآزماید بدین صورت که ارجمندش مىدارد و نعمتش مىبخشد مىگوید: پروردگارم مرا عزیز داشته [و انجام هر کارى را بر من روا دانسته است]، اما چون او را مى آزماید بدین صورت که روزى را بر او تنگ مىگیرد مىگوید: پروردگارم مرا خوار شمرده است» در این آیات، هر دو قضاوت ارجمندى و خوارى در مورد صاحبان نعمت و تنگدستان را نادرست و اساس رفاه و تنگدستى را «ابتلا و آزمون» مىداند تا مشخص شود انسان مرفه چگونه هزینه مىکند و چه مقدار حقوق دیگران را مىپردازد و از بینوایان دستگیرى مىکند و ... و انسان تنگدست براى کسب درآمد چه مىکند و تا چه اندازه حریم حلال و حرام را پاس مىدارد به همین روست که خداوند هر دو گروه دنیاطلب هواپرست که آخرت را فروخته و دنیا را خریدهاند: ... إشَتَروا الحیوةَ الدّنیا بالآخرةِ ...؛[2] «آنان زندگى این دنیا را به بهاى آخرت خریدند» و نیز گروهى حیات دنیا را به آخرت فروختند: ... الّذینَ یَشْرُونَ الحَیوةَ الدّنیا بالآخرةِ ...؛[3] «کسانى که دنیا را به آخرت فروختهاند» هر دو گروه را براى آزمون، در این راهى که خود برگزیدهاند از مزایاى طبیعى و مواهب آن بهرهمند خواهند کرد. همان گونه که قرآن فرموده است: کُلّا نُمِدُّ هؤلاءِ وهؤلاءِ مِنْ عَطاءِ رَبکَ وَما کانَ عَطاءُ رَبکَ مَحْظُوراً؛[4] «هر یک از اینان که خواهان آخرت یا دنیایند، از عطاى پروردگارت مدد مىرسانیم و عطاى پروردگار تو هرگز از کسى دریغ ندارد [مؤمن و کافر در این دنیا از نعمتها بهره مىبرند]» پس این مزایا تنها براى آزمون است و الا از نظر قرآن، دنیاطلبى کوتهبینى است.
آرى در این سرا بنا نیست هر کس هر آنچه تمنا مىکند، بیابد. یا از نظر رزق و روزى و امکانات همه در یک سطح باشند و یا آنکه همیشه زندگى به یک صورت سپرى شود. تفاوتهاى افراد، فراز و نشیبهاى زندگى در مقطعِ حیات دنیا، امرى قطعى است و حکمت آن هم تنها «آزمایش» ما است. قرآن در این زمینه مىفرماید: وَهُوَ الَّذی جَعَلَکُمْ خَلائِفَ الأَرْضِ وَرَفَعَ بَعْضَکُمْ فَوْقَ بَعْض دَرَجات لِیَبْلُوَکُمْ فی ما آتیکُمْ ...؛[5] «اوست که شما را جانشینان در زمین کرد و برخى از شما را بر برخى دیگر به درجاتى بالا برد تا شما را در آنچه به شما داده بیازماید».
از دیدگاه قرآن نعمت و نقمت و رفاه و رنج دنیا هر دو آزمون الهى است؛ نه هر انسان مرفهى مورد إکرام خداست و نه هر انسان مبتلایى مورد تحقیر اوست. پس طمع، حرص، فریبکارى، آرزوهاى سرابى، اندوه بر از دست رفتن دنیا و یا شادمانى بر فراهم بودن امکانات دنیا ... را کنار نهیم که آنها از خردمندى و فرزانگى به دورند.
اندوه در لغت و اصطلاح
حزن : الحُزْن و الحَزَن- زمین سخت و سنگلاخى، و سختى در زمین و نیز خشونت در نفس و آنچه که از غم و اندوه در جان آدمى حاصل مىشود، نقطه مقابل و ضدّ آن فرح و شادى است و باعتبار خشونتى که از غم و اندوه حاصل مىشود حزن و اندوه انسان را فرا مىگیرد، مىگویند:
خشنت بصدره إذا حزنته- (وقتى که اندوه او را گرفت، دلش سخت شد).- فعل این واژه، حزن، حَزَنْتُهُ و أَحْزَنْتُهُ است (محزون شد غمگین مىشود و اندوهگینش کردم).
خداى تعالى گوید: (لِکَیْلا تَحْزَنُوا عَلى ما فاتَکُمْ- 153/ آل عمران).
(الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ- 34/ فاطر). (تَوَلَّوْا وَ أَعْیُنُهُمْ تَفِیضُ مِنَ الدَّمْعِ حَزَناً- 92/ توبه).
إِنَّما أَشْکُوا بَثِّی وَ حُزْنِی إِلَى اللَّهِ- 86/ یوسف). (وَ لا تَحْزَنُوا- 139/ آل عمران). (وَ لا تَحْزَنْ- 88/ حجر).
این دو عبارت در دو آیه اخیر که بصورت نهى است نه اینستکه از بدست آوردن حزن و اندوه نهى کرده است زیرا غم و اندوه با اختیار بدست نمىآید ولى بصورت- لا تَحْزَنُوا- که لفظا نهى است بیان شده است در حقیقت براى آنست که مىگوید: از بدست آوردن و عمل بچیزى که نتیجهاش حزن و اندوه است دورى کنید.
و در این معنى شاعر گوید:
من سرّه أن لا یرى ما یسوءه |
فلا یتّخذ شیئا یبالى له فقدا |
(کسیکه از ندیدن چیزى که او را بد حال مىکند شاد است چیزى را هم که از فقدانش ناراحت مىشود اتّخاذ و عمل نمىکند).
و همچنین بر انسان واجب است چیزهائى را که با طبیعت فناپذیر دنیا سرشته شده است بشناسد و آنها را فهم و تصوّر کند تا زمانى که ناگهان به رنجآنها و فقدانشان دچار مىشود بخاطر شناخت و معرفت قبلیش ناراحت نشود و به آنها توجّه نکند و انگشت حسرت به دندان نگیرد.
و نیز بر انسان واجب است که نفس و جان خود را بر تحمّل و فراگیرى سختیها و مصیبتهاى کوچک بردبار کند تا به پایدارى و بردبارى در برابر مصیبت بزرگ تحمّل داشته باشد.[6](راغب اصفهانی، بیتا، ج 1، ص 478-479)
اندوه
اندوه حالت انفعالى ضد شادى و سرور است و وقتى پیش مى آید که انسان شخص عزیز یا چیز گرانبهایى را از دست بدهد، یا حادثهاى برایش رخ دهد و یا اینکه در انجام کارى مهم دچار شکست شود. پدران و مادران معمولا وقتى که فرزندان نزد آنها نباشند یا آزارى به آنها برسد و یا مسألۀ ناخوشایندى برایشان پیش آید، احساس اندوه مىکنند. قرآن به اندوه مادر موسى (ع) پس از آنکه او را در صندوقى گذاشت و به رودخانه افکند و موج آب، موسى را از او دور کرد، چنین اشاره مىفرماید:
فَرَدَدْنٰاهُ إِلىٰ أُمِّهِ کَیْ تَقَرَّ عَیْنُهٰا وَ لاٰ تَحْزَنَ...
«و (بدینوسیله) ما موسى را به مادرش برگرداندیم تا دیدهاش به جمال موسى روشن شود و حزن و اندوهش به کلّى بر طرف گردد.»[7]
... فَرَجَعْنٰاکَ إِلىٰ أُمِّکَ کَیْ تَقَرَّ عَیْنُهٰا وَ لاٰ تَحْزَنَ
«... و ما (بدینوسیله) تو را به مادرت برگردانیدیم تا به دیدار تو دیدهاش روشن گردد و اندوهش برطرف شود...»[8]
قرآن اندوه یعقوب (ع) را در فقدان فرزندش یوسف (ع) چنین توصیف کرده است.
وَ تَوَلّٰى عَنْهُمْ وَ قٰالَ یٰا أَسَفىٰ عَلىٰ یُوسُفَ وَ ابْیَضَّتْ عَیْنٰاهُ مِنَ الْحُزْنِ فَهُوَ کَظِیمٌ * قٰالُوا تَاللّٰهِ تَفْتَؤُا تَذْکُرُ یُوسُفَ حَتّٰى تَکُونَ حَرَضاً أَوْ تَکُونَ مِنَ الْهٰالِکِینَ * قٰالَ إِنَّمٰا أَشْکُوا بَثِّی وَ حُزْنِی إِلَى اللّٰهِ وَ أَعْلَمُ مِنَ اللّٰهِ مٰا لاٰ تَعْلَمُونَ
«آنگاه یعقوب (از شدت حزن) روى از آنها بگردانید و گفت وا اسفا بر فراق یوسف عزیزم و از گریۀ غم چشمانش (در انتظار یوسف) سفید شد و سوز هجران و داغ دل بنهفت.
فرزندانش به ملامت گفتند به خدا سوگند که تو آنقدر دایم یوسف یوسف کنى تا از غصۀ فراقش مریض شوى و یا خود را به دست هلاک سپارى. یعقوب (به فرزندان) گفت من غم و درد دل خود با خدا گویم و از لطف بىحساب خدا چیزى دانم که شما نمىدانید.»[9]
قرآن همچنین حالت اندوه مومنان فقیرى را که نزد پیامبر (ص) آمدند و درخواست کردند همراه آن حضرت براى جهاد از مدینه بیرون بروند - اما، پیامبر اکرم (ص) به آنها فرمود که چیزى ندارد به آنها بدهد و در نتیجه آنها گریان و اندوهگین از نزد پیامبر بازگشتند - چنین توصیف کرده است:
وَ لاٰ عَلَى الَّذِینَ إِذٰا مٰا أَتَوْکَ لِتَحْمِلَهُمْ قُلْتَ لاٰ أَجِدُ مٰا أَحْمِلُکُمْ عَلَیْهِ تَوَلَّوْا وَ أَعْیُنُهُمْ تَفِیضُ مِنَ الدَّمْعِ حَزَناً أَلاّٰ یَجِدُوا مٰا یُنْفِقُونَ
«همچنین بر آن مومنانى که مهیاى جهاد شده و نزد تو آیند که زاد و لوازم سفر آنها را مهیا سازى و تو پاسخ دهى که من مالى که به شما مساعدت کنم ندارم و آنها برمىگردند در حالى که از شدت حزن اشک از چشمانشان جارى است که چرا نمىتوانند مخارج سفر خود را فراهم سازند بر آنها هم حرج و گناهى بر ترک جهاد نیست.»[10]
قرآن احساس اندوه ابو بکر را هنگامى که همراه پیامبر (ص) در غار بود و کفار قریش براى کشتن حضرتش تعقیبشان مى کردند، نیز ذکر کرده است.
... إِذْ یَقُولُ لِصٰاحِبِهِ لاٰ تَحْزَنْ إِنَّ اللّٰهَ مَعَنٰا...
«... آنگاه که یکى از دو تن که در غار بودند (یعنى رسول اکرم (ص) به رفیق و همسفر خود (ابو بکر که پریشان و مضطرب بود) گفت مترس که خدا با ماست...»[11]
پیامبر اکرم (ص) وقتى مىدید، کفار مکه، دعوتش را براى ایمان به خدا و قرآنى که به او نازل شده است، اجابت نمى کنند، احساس غم و اندوه مىکرد.
وَ لاٰ یَحْزُنْکَ الَّذِینَ یُسٰارِعُونَ فِی الْکُفْرِ إِنَّهُمْ لَنْ یَضُرُّوا اللّٰهَ شَیْئاً یُرِیدُ اللّٰهُ أَلاّٰ یَجْعَلَ لَهُمْ حَظًّا فِی الْآخِرَةِ وَ لَهُمْ عَذٰابٌ عَظِیمٌ«اى پیغمبر تو اندوهناک مباش که گروهى به راه کفر مى شتابند کفر آنها به خداوند هرگز زیان نرساند (بلکه خود را در دو عالم زیانکار کنند) و خدا مىخواهد که آنان را هیچ نصیبى در عالم آخرت نباشد و نصیبشان عذاب سخت دوزخ خواهد بود.»[12]
وَ مَنْ کَفَرَ فَلاٰ یَحْزُنْکَ کُفْرُهُ إِلَیْنٰا مَرْجِعُهُمْ فَنُنَبِّئُهُمْ بِمٰا عَمِلُوا إِنَّ اللّٰهَ عَلِیمٌ بِذٰاتِ الصُّدُورِ
«اى رسول ما تو از کفر هرکه کافر مىشود محزون مباش که رجوعشان به سوى ماست و ما آنان را سخت از کیفر کردارشان آگه مىسازیم که همانا خدا از اسرار دلهاى خلق هم آگاه است.»[13]
آن حضرت همچنین وقتى سخنان کافران را دربارۀ خدا و تکذیب خود مىشنید اندوهگین مىشد.
فَلاٰ یَحْزُنْکَ قَوْلُهُمْ إِنّٰا نَعْلَمُ مٰا یُسِرُّونَ وَ مٰا یُعْلِنُونَ
«و اى رسول سخن این مشرکان تو را محزون نکند ما هرآن چه پنهان و آشکار گویند همه را مىدانیم (و به کیفر کفرشان مىرسانیم).»[14]
قَدْ نَعْلَمُ إِنَّهُ لَیَحْزُنُکَ الَّذِی یَقُولُونَ فَإِنَّهُمْ لاٰ یُکَذِّبُونَکَ وَ لٰکِنَّ الظّٰالِمِینَ بِآیٰاتِ اللّٰهِ یَجْحَدُونَ
«ما مىدانیم که کافران در تکذیب تو سخنانى مىگویند که تو را افسرده و غمگین مىسازد (دل شاد دار) که آن ستمکاران نه تنها تو را بلکه، همۀ آیات (و رسولان) خدا را انکار مى کنند.»[15]
قرآن در بسیارى از آیات، اندوه را در کنار ترس ذکر کرده است و این نشان مىدهد که اندوه و ترس دو حالت انفعالى تیرهاى هستند که اگر بر انسان عارض شوند صفاى زندگىاش را تیره مىسازند، آیات مزبور همچنین نشاندهندۀ این موضوع هستند که در ایمان به خدا و پرهیزکارى و عمل صالح، نیرویى وجود دارد که انسان را از ترس و اندوه مصون مىدارد و در صورت وجود آنها به درمانشان مى پردازد. آیات زیر نمونهاى از این نوع آیات هستند:
قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْهٰا جَمِیعاً فَإِمّٰا یَأْتِیَنَّکُمْ مِنِّی هُدىً فَمَنْ تَبِعَ هُدٰایَ فَلاٰ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لاٰ هُمْ یَحْزَنُونَ
«گفتیم همه از بهشت فرود آیید تا آنگاه که از جانب من رهنمایى براى شما آید پس هرکس پیروى او کند هرگز (در دنیا و آخرت) بیمناک و اندوهگین نخواهد گشت.»[16]
یٰا بَنِی آدَمَ إِمّٰا یَأْتِیَنَّکُمْ رُسُلٌ مِنْکُمْ یَقُصُّونَ عَلَیْکُمْ آیٰاتِی فَمَنِ اتَّقىٰ وَ أَصْلَحَ فَلاٰ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لاٰ هُمْ یَحْزَنُونَ
«اى فرزندان آدم چون پیغمبرانى از جنس شما بیایند و آیات مرا براى شما بیان کنند پس هرکه تقوا پیشه کرد و به کار شایسته شتافت هیچ ترس و اندوهى (از گذشته و آینده در دنیا و عقبى) بر آنها نخواهد بود.»[17]
عوامل از بین بردن اندوه و غم
باید دانست که عوامل از بین بردن غم و اندوه بسیار است که در کتب روایی اشاراتی به آن شده است لذا در ذیل به برخی از آنها اشاره می شود:
شناخت آنچه سزاوار شادمانى یا اندوه است
شناخت از اساسی ترین امور انسان نسبت به پیرامون خود می باشد به خصوص در مورد خصوصیت های اخلاقی و راه حل های علاج و درمان آنها و در مورد اندوه شناخت واقعیت های زندگی از اهمیت ویژه ای برخورد دار است که در روایات ذیل به آنها اشاره شده است:
پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: خداوند متعال مىفرماید: «اى آدمىزاده! روزىِ هر روزت مىرسد با این حال، غمینى و روزانه، عمرت کاسته مىشود؛ ولى تو دلشادى. از آنچه کفایتت کند برخوردارى؛ ولى [همچنان] در پى چیزى هستى که باعث سرکشى تو مىشود.
به اندک، قناعت نمىکنى، و از بسیار، سیر نمىشوى».
پیامبر خدا صلى الله علیه و آله فرمود: «خداوند مىفرماید: بندۀ مؤمن من آن گاه که دنیا را از وى دریغ مىکنم، اندوهگین مىشود، با آن که به من نزدیکتر است و زمانى که دنیا را برایش مىگسترانم، شادمان مىگردد، با آن که از من دورتر است». [18]
یاد مرگ و متلاشى شدن بدن پس از آن
انسان یک واقعیت اساسی در زندگی دارد و آن مرگ و رحلت از این دنیا می باشد که اگر این واقعیت را قبول کند بسیاری از مشکلات او برطرف می گردد مانند حدیثی که در ادامه می آید ،به نقل از ابو بصیر -: از وسوسه [ى دنیا و همّ و غم آن] به امام صادق علیه السلام شِکوه کردم، فرمود: «اى ابو محمّد! از گسیختن بندهاى تنت در قبرت یاد کن و نیز از بازگشتن دوستدارانت پس از آن که تو را در گورت نهادند و از بیرون آمدن حشرات از بینىات، و خوردن گوشتت توسط کرمها که اینها، اندوهى را که دچار آنى از تو مىزدایند».
شناخت ویژگىهاى اندوه
شناخت ویژگی اندوه و غم از دیگر موارد برطرف کننده آثار ناشی از آن می باشد، پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: هیچ گرفتارىاى نیست که گشایشى براى آن نباشد، جز گرفتارىِ جهنّمیان.
پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: بدان که پیروزى، همراه صبر است و گشایش، همراه گرفتارى و با هر دشوارىاى، آسانى است. همانا با هر دشوارىاى، آسانى است.
امام على علیه السلام - در حکمتهاى منسوب به ایشان -: اگر تو بمانى، گرفتارى نمىماند.
امام على علیه السلام: براى هر گرفتارىاى، گشایشى است.
امام على علیه السلام: با هر لذّتى، نابود شدنش را به یادآور و با هر نعمتى، از کف رفتنش را، و با هر بلا، رخت بر بستنش را، که این براى دوام نعمت و نابودى شهوت و راندن غرور و نزدیک شدن به گشایش و برطرف شدن اندوه و دست یافتن به آرزو بهتر است.
نتیجه
در پایان این روایت را از امام صادق علیه السلام در باب از بین بردن غم و اندوه مومن بیان می دارم. مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیىٰ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسىٰ، عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ، عَنْ زَیْدٍ الشَّحَّامِ، قَالَ:
سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللّٰهِ علیه السلام یَقُولُ: «مَنْ أَغَاثَ أَخَاهُ الْمُؤْمِنَ اللَّهْفَانَ اللَّهْثَانَ عِنْدَ جَهْدِهِ، فَنَفَّسَ کُرْبَتَهُ، وَأَعَانَهُ عَلىٰ نَجَاحِ حَاجَتِهِ، کَتَبَ اللّٰهُ - عَزَّ وَجَلَّ - لَهُ بِذٰلِک ِنْتَیْنِ وَسَبْعِینَ رَحْمَةً مِنَ اللّٰهِ، یُعَجِّلُ لَهُ مِنْهَا وَاحِدَةً یُصْلِحُ بِهَا أَمْرَ مَعِیشَتِهِ، وَیَدَّخِرُ لَهُ إِحْدىٰ وَسَبْعِینَ رَحْمَةً لِأَفْزَاعِ یَوْمِ الْقِیَامَةِ وَأَهْوَالِهِ».[19]
محمد بن یحیى، از احمد بن محمد بن عیسى، از ابنمحبوب، از زید شحّام روایت کرده است که گفت: شنیدم از امام جعفر صادق علیه السلام که مىفرمود: «کسى که فریادرسى کند برادر مؤمن خود را که اندوهناک و حسرت خورنده باشد در نزد مشقّت و رحمتى که به او رسیده، و اندوه او را ببرد و او را بر برآوردن حاجتش یارى کند، خداى عز و جل به سبب آن از برایش هفتاد و دو رحمت واجب گرداند، و از جملۀ هفتاد و دو رحمت، یک رحمت را از برایش تعجیل ذخیره فرماید و در دنیا قرار دهد که امر زندگانى او را به آن اصلاح کند، و هفتاد و یک رحمت را از برایش ذخیره فرماید از براى فزع و هولى چند که در روز قیامت باشد».[20]
ازبین غم و اندوه هم فردی و هم اجتماعی می باشد لذا یکی از اموری که می تواند به مسرت و شادکامی ما در این دنیای فانی کمک کند انجام امور یاد شده در این نوشتار می باشد. امیداورام خداوند همه مار از مومنان واقعی قرار دهد.
[1] ( 1). فجر/ 15 و 16.
[2] ( 2). بقره/ 86.
[3] ( 1). نساء/ 74.
[4] ( 2). اسراء/ 20.
[5] ( 3). انعام/ 165.
[6] راغب اصفهانى، حسین بن محمد، ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ قرآن (راغب اصفهانى)، 4جلد، مرتضوی - تهران، چاپ: دوم، 1374 ه.ش.
[7] قصص/آیه ۱۳.
[8] طه/آیه ۲۰.
[9] یوسف/آیه ۸۴-۸۶.
[10] توبه/آیه ۹۲.
[11] توبه/آیه ۴۰.
[12] آل عمران/آیه ۱۷۶.
[13] لقمان/آیه ۲۳.
[14] یس/آیه ۷۶.
[15] انعام/آیه ۳۳.
[16] بقره/آیه ۳۸.
[17] اعراف/آیه ۳۵.
[18] محمدی ریشهری، محمد، الگوی شادی از نگاه قرآن و حدیث، صفحه: ۲۰۹، مؤسسه علمی فرهنگی دار الحدیث. سازمان چاپ و نشر، قم - ایران، 1392 ه.ش.
[19] کلینی، محمد بن یعقوب، تحفة الأولیاء (ترجمه اصول کافی)، جلد: ۳، صفحه: ۵۰۲، مؤسسه علمی فرهنگی دار الحدیث. سازمان چاپ و نشر، قم - ایران، 1388 ه.ش.
[20] کلینی، محمد بن یعقوب، تحفة الأولیاء (ترجمه اصول کافی)، جلد: ۳، صفحه: ۵۰۳، مؤسسه علمی فرهنگی دار الحدیث. سازمان چاپ و نشر، قم - ایران، 1388 ه.ش.